نوشته شده توسط : reza ranjbar

مکاشفه یوحنا  فصل  ۱

مقدمه (۱: ۱-۸)
۱-۳ مکاشفه‌ای که این کتاب به توصیف و تشریح آن می‌پردازد، مکاشفه عیسی مسیح است. عیسی این مکاشفه را به یوحنا داد تا به مسیحیان اموری را که می‌باید زود واقع شود (آیۀ ۱) نشان دهد. تا این لحظه که شما مشغول خواندن این کتاب هستید، بسیاری از وقایعی که در این کتاب تشریح شده‌اند، هنوز به وقوع نپیوسته‌اند. با وجود این وقت نزدیک است (آیۀ ۳) و اکنون که تقریبا دو هزار سال از زمان نوشته شدن این مطلب به دست یوحنا می‌گذرد، زمان به وقوع پیوستن این رویدادها نزدیکتر هم شده است (دوم پطرس ۳: ۸-۹ و تفسیر آن مشاهده شود).
یوحنا این مکاشفه را نبوت می‌خواند (آیۀ ۳) و می‌گوید خوشا به حال کسانی که آن را می‌خوانند یا می‌شنوند و سپس آن را نگاه می‌دارند. همین مطلب را می‌توان در مورد تمامی قسمت‌های کلام خدا یعنی کتاب مقدس گفت.

۴-۶ یوحنا مکاشفه را برای هفت کلیسای مشخص نوشت که در ایالت رومی آسیا قرار داشتند که امروزه این منطقه جزو خاک ترکیه است (آیۀ ۱۱ مشاهده شود). این کلیساها در شهرهای بزرگ این ایالت قرار داشتند. بنابراین، کتاب یوحنا می‌توانست به آسانی به دست دیگر کلیساهای این ایالت نیز برسد. اما ما باید این موضوع را به یاد داشته باشیم که این کتاب نه تنها برای کلیساهای آسیا، بلکه برای هر کلیسایی در هر دوران نوشته شده است، که البته شامل کلیسای دوران ما نیز می‌شود.
فیض و سلامتی برشما باد از او (خدا) که هست و بود و می‌آید (آیۀ ۴). هستی خدا آغاز و پایان ندارد و در واقع او مجددا می‌اید. بنابراین، هنگامی که مصیبت نهایی در پایان جهان نازل شد، همه مسیحیان باید این موضوع را به یاد داشته باشند که تمام اتفاقات در نهایت امر تحت کنترل خدا هستند و خدا حاکم بر همه شرایط و موقعیت هاست.
فیض و سلامتی همچنین از هفت روح نیز میآید. این که این هفت روح چه معنی دارند، دقیقا مشخص نیست اما بسیاری بر این باورند که آنها نمایانگر هفت بُعد یا ویژگی روح‌القدس هستند.
فیض و سلامتی همچنین از عیسی مسیح نیز می‌آید (آیۀ ۵) که شاهد امین است. یکی از اعمال عیسی این است که شاهد خدا باشد (یوحنا ۳: ۳۱-۳۴، ۱۸: ۳۷ مشاهده شود). عیسی همچنین در این آیه نخست زاده از مردگان خوانده می‌شود (مزمور ۸۹: ۲۷، اول قرنتیان ۱۵: ۲۰، کولسیان ۱: ۱۸ و تفسیر آنها مشاهده شود). بدن تمام ایمانداران در آسمان رستاخیز خواهد کرد، اما رستاخیز عیسی پیش از رستاخیز همه اتفاق افتاد، بنابراین، او «نخست زاده» است (اول قرنتیان ۱۵: ۲۳). عیسی همچنین رئیس پادشاهان جهان نیز هست. او پادشاه پادشاهان است (مکاشفه ۱۷: ۱۴). او خداوند و صاحب جهان و کائنات است (فیلیپیان ۲: ۹-۱۱). شیطان به عیسی همه ممالک جهان و جلال آنها را پیشنهاد کرد (متی ۴: ۸-۱۰). اما اکنون عیسی توسط اطاعت و مرگ خود نه تنها همۀ این ممالک را صاحب شده، بلکه بر شیطان نیز غلبه یافته است. مسیح نجات دهنده ماست. او ما را از گناهان ما به خون خود شست (عبرانیان ۹: ۱۴، ۱۰: ۱۰ و تفسیر آنها مشاهده شود). او ما را پادشاهان و کَهَنه ساخت (آیۀ ۶). قوم یهود مملکت کَهَنه نامیده شدند (خروج ۱۹: ۶). در اینجا نیز کلیسای مسیح مملکت کَهَنه نامیده شده‌اند (اول پطرس ۲: ۵ و ۹ و تفسیر آن مشاهده شود).

۷ مسیح با ابرها خواهد آمد (دانیال ۷: ۱۳، مرقس ۱۳: ۲۶، ۱۴: ۶۲). همه انسانها، چه ایماندار باشند و چه بی ایمان، او را خواهند دید و خواهند دانست که او پسر خداست. حتی آن سربازان رومی که وقتی او بر صلیب بود او را نیزه زدند، او را خواهند دید (زکریا ۱۲: ۱۰، یوحنا ۱۹: ۳۷). نه تنها اینها، بلکه همه کسانی نیز که امروزه ایمانشان را ترک کرده‌اند یعنی کسانی که به عیسی خیانت کرده‌اند و عملا او را دوباره به صلیب کشیده‌اند، هنگامی که برای داوری شدن به حضور عیسی بیایند، او را خواهند دید (عبرانیان ۶: ۴-۶). در آن روز جمیع طوایف (بی ایمانان) زمین سینه زنی خواهند کرد زیرا مسیح بر آنها داوری خواهد کرد ( متی ۲۴: ۳۰ مشاهده شود).

۸ من هستم الف و یا. «الف» نخستین حرف الفبا و «یا» آخرین حرف آن است. خدا در اینجا می‌گوید که او هم آغار و هم پایان است و از آغاز تا پایان وجود خواهد داشت. خدا آغاز و پایان هر چیز است. اما خود خدا نه آغازی دارد و نه پایانی و همیشه وجود داشته و وجود خواهد داشت (آیۀ ۴).

رؤیای پسر انسان (۱: ۹-۲۰)
۹ یوحنا شریک در مصیبتی است که بخشی جدایی ناپذیر از زندگی مسیحی در عیسی است. او همچنین یکی از وارثان ملکوت عیسی است (رومیان ۸: ۱۷). همه کسانی که متعلق به ملکوت عیسی هستند، در این جهان با رنج و مصیبت روبرو خواهند شد (یوحنا ۱۶: ۳۳، اعمال ۱۴: ۲۲). چون یوحنا شاهد امین مسیح بود در جزیره‌ای مسمی به پطمس زندانی شد

۱۰-۱۱ یوحنا این مکاشفه را در روز خداوند یعنی در روز یکشنبه دریافت کرد. هنگامی که یوحنا مکاشفه را دریافت کرد در روح بود (آیۀ ۱۰) یعنی او از هشیاری روحانی عمیقی برخوردار بود که در این وضعیت امکان دریافت چنین مکاشفاتی برای او وجود داشت (اعمال ۱۰: ۱۰، ۲۲: ۱۷، دوم قرنتیان ۱۲: ۱-۴ مشاهده شود).

۱۲-۱۵ هفت چراغدان طلا (آیۀ ۱۲) نمایانگر هفت کلیسایی است که کتاب مکاشفه برای آنها فرستاده شد (آیۀ ۲۰ مشاهده شود). شبیه پسر انسان (آیۀ ۱۳) خود عیسای مسیح است (دانیال ۷: ۱۳). دانیال که از انبیای عهد عتیق بود، رؤیای مشابهی در مورد مسیح جلال یافته مشاهده کرد (دانیال ۷: ۹، ۱۰: ۵-۶).

۱۶ در این رؤیا مسیح هفت ستاره در دست راست خود داشت. این ستاره‌ها نمایانگر روح هفت کلیساها هستند (آیۀ ۲۰). از دهان او شمشیری دو دمه تیز بیرون می‌آمد که بیانگر کلام او (افسسیان ۶: ۱۷) و خصوصا بیانگر کلام داوری کننده اوست (عبرانیان ۴: ۱۲، مکاشفه ۲: ۱۶، ۱۹: ۱۵ و ۲۱ مشاهده شود).
چهره مسیح چون آفتاب بود. یوحنا قبلا مسیح جلال یافته را دیده بود. در آن زمان نیز چهره مسیح چون خورشید درخشنده بود (متی ۱۷: ۲).

۱۷-۱۸ هنگامی که یوحنا مسیح را در رؤیا دید، پیش پایهایش افتاد. سپس مسیح به او گفت: «ترسان مباش» (دانیال ۱۰: ۱۰-۱۲، متی ۱۷: ۶-۷ مشاهده شود).
مسیح سپس گفت که او اول و آخر است (الف و یا)، یعنی نامی که خدا در آیه هشتم به خودش می‌دهد (اشعیا ۴۴: ۶). مسیح گفت که کلیدهای موت و عالم اموات نزد اوست، یعنی او اقتدار کامل بر مرگ دارد.

۱۹-۲۰ مسیح به یوحنا حکم می‌کند که هر آنچه که دیده بود و قرار بود ببیند، بنویسد. هنگامی که ما کتاب مکاشفه را مطالعه می‌کنیم، نباید این موضوع را فراموش کنیم که آنچه که می‌خوانیم ثبت دقیق مکاشفه‌ای است که خود مسیح به یوحنا داد. ممکن است درک بعضی از قسمتهای این مکاشفه مشکل باشد، اما بدون توجه به این امر این موضوع را به یاد داشته باشیم که این مکاشفه از سوی خود مسیح داده شده و برای خیریت ما به نگارش درآمده است.
هفت ستاره فرشتگان هفت کلیسا هستند (آیه ۲۰). در این آیه واژه فرشتگان می‌تواند به معنای فرشته هر کلیسا باشد یا می‌تواند به معنای سخنگوی روحانی خاص هر کلیسا در نظر گرفته شود. مسیح توسط چنین فرشته یا سخنگویی، با هر یک از کلیساهایش سخن می‌گوید.
هفت کلیساها هفت چراغدان خوانده می‌شوند. آنها به این دلیل چراغدان خوانده می‌شوند زیرا وظیفه اصلی هر کلیسا این است که نور مسیح را به تمامی جهان بیفشاند. مسیح نور جهان است (یوحنا ۸: ۱۲) و ما چراغدانی هستیم که نور او از ما می‌تابد (متی ۵: ۱۴-۱۶ و تفسیر آن مشاهده شود).



:: بازدید از این مطلب : 41
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 3 فروردين 1400 | نظرات ()
نوشته شده توسط : reza ranjbar

اگر احکام مرا نگاه دارید، در محبت من خواهید ماند، چنانکه من احکام پدر خود را نگاه داشته‌ام و در محبت او می‌مانم. ( انجیل یوحنا فصل ۱۵)

بازتاب:

برای ماندن در محبت مسیح، باید او را دوست بداریم. برای دوست داشتن او باید از او اطاعت کنیم. هر چه بیشتر از مسیح اطاعت کنیم، در محبت او خواهیم ماند و او و پدر آسمانی در ما خواهند بود.
هیچ راه دیگری برای شاد بودن در عیسی وجود ندارد به غیر از اعتماد کردن و اطاعت کردن. قسمت دوم آیه برای ما قرار داده شده است تا برای ما نمونه‌ای کامل باشد. خداوند عیسی احکام پدر خود را نگاه داشت. او هر آنچه کرد در اطاعت کامل از اراده خدا بود. او در شادی ابدی محبت خدا ماند. هیچ چیز هرگز حس محبت و شادی با او بودن را برهم نخواهد زد.

 

تفسیر کاربردی   مکاشفه یوحنا  فصل  ۱۴

بره و ۱۴۴۰۰۰ نفر (۱۴: ۱-۵)
۱ یوحنا، بره یعنی مسیح را می‌بیند که بر کوه صهیون ایستاده است. در این آیه کوه صهیون همان صهیون سماوی یا اورشلیم سماوی است (عبرانیان ۱۲: ۲۲ ؛ مکاشفه ۲۱: ۲، ۱۰ مشاهده شود). ۱۴۴۰۰۰ نفر که نام خدا و بره را بر پیشانی خود دارند نمایانگر همه ایمانداران همه دورانها هستند و تعداد آنها صرفا به ۱۴۴۰۰۰ نفر محدود نمی‌شود. آنها کسانی هستند که غالب شده‌اند و نیز کسانی هستند که بر آنها نامی جدید نوشته شده است (مکاشفه ۳: ۱۲ و تفسیر آن مشاهده شود).
بسیاری از دانشمندان کتاب مقدس معتقدند رقم ۱۴۴۰۰۰ که در این قسمت ذکر شده با آن عدد ۱۴۴۰۰۰ که در مکاشفه ۷: ۳-۴ ذکر شده به دو گروه متفاوت اشاره می‌کنند. در این آیه عدد ۱۴۴۰۰۰ به جای مسیحیان همه دورانها به کار رفته است. هیچکدام از کسانی که خدا آنها را مُهر کرده است گم نخواهند شد. بنابراین، ۱۴۴۰۰۰ نفری که در اینجا ذکر شده‌اند همان گروه عظیمی هستند که در مکاشفه ۷: ۹ به آنها اشاره می‌شود.

۲-۳ تنها کسانی که توسط مسیح خریده و مُهر شده‌اند می‌توانند سرود جدید پیروزی و نجات را در آسمان بسرایند.

۴ در این آیه یوحنا سه نکته در مورد گروه ۱۴۴۰۰۰ نفری می‌گوید. نکته اول اینکه آنها کسانی هستند که با زنان آلوده نشده‌اند. این جمله همچنین می‌تواند به این معنی باشد که آنان با پرستش خدایان دیگر یا پادشاهان و امپراطورها خود را آلوده نکرده‌اند. بر اساس تعلیم عهد عتیق، پرستش چیزی جز خدای واحد حقیقی در حکم زنا کردن است. هرگاه که قوم یهود به پرستش بُتها می‌پرداختند، انبیای یهود آنها را متهم به زناکاری می‌کردند (ارمیا ۳: ۶، ۲۰). دلیل این اتهام این بود که آنها «شوهر» حقیقی خود یعنی خدا را ترک کرده و به دنبال بُتها رفته بودند. در مکاشفه ۱۷: ۱-۲، شهر روم فاحشۀ بزرگ خوانده می‌شود که مردان زمین با آن مرتکب زنا شده‌اند. اما این ۱۴۴۰۰۰ نفر باکره هستند. آنها واقعا شایسته هستند که عروس باکره مسیح باشند (دوم قرنتیان ۱۱: ۲ ؛ مکاشفه ۲۱: ۹ مشاهده شود). آنها با بُتها مرتکب زنا نشده‌اند.
نکته دومی که یوحنا در مورد این ۱۴۴۰۰۰ نفر می‌گوید این است که آنها بره را هر کجا می‌رود متابعت می‌کنند یعنی آنها شاگردان امین و مطیع مسیح هستند.
نکته سوم اینکه آنها توسط مسیح خریده شده‌اند (مکاشفه ۵: ۹ و تفسیر آن مشاهده شود) تا نوبر برای خدا و بره باشند یعنی قربانیها برای خدا باشند.

۵ این ۱۴۴۰۰۰ نفر بی عیب هستند. توسط ایمانشان به مسیح آنها در برابر خدا عادل اعلام شده‌اند (رومیان ۳: ۲۲ ؛ ۵: ۲). لباسهای آنها با خون بره شسته شده و سفید گشته است (مکاشفه ۷: ۱۴ و تفسیر آن مشاهده شود).

سه فرشته (۱۴: ۶-۱۳)
۶-۷ آنگاه فرشتۀ نخست انسانهای دنیا را می‌خواند تا توبه کنند و به سوی خدای زنده باز گردند: «از خدا بترسید و او را تمجید نمایید زیرا که زمان داوری او رسیده است» (آیۀ ۷). این آخرین هشداری است که به نژاد بشری داده می‌شود و این آخرین فرصتی است که برای نجات به آنها ارائه می‌شود. برخی دانشمندان کتاب مقدس معتقدند که این آخرین دعوت از انسانها، تحقق سخنانی است که عیسی بر زبان آورد: «و لازم است که انجیل اول بر تمامی امتها موعظه شود» (مرقس ۱۳: ۱۰).

۸ آنگاه فرشته دوم می‌گوید: «منهدم شد بابل عظیم» (اشعیا ۲۱: ۹). در ایام عهد عتیق، بابل به جهت ثروت و شرارتش، شهری مشهور بود (دانیال ۴: ۲۸-۳۰ ؛ اول پطرس ۵: ۱۳ و تفسیر آن مشاهده شود). بنابراین، ما می‌توانیم چنین برداشت کنیم که نام «بابل» می‌تواند به هر شهر، پادشاهی یا قدرت شریری اشاره داشته باشد. زمانی که یوحنا در قید حیات بود، شهر روم «بابل» خوانده می‌شد. بابل از خمر غضب زنای خود جمیع امتها را نوشانید یعنی همۀ امتها در فساد و بت پرستی او سهیم شدند و بدین سبب غضب خدا را بر خود آوردند (ارمیا ۵۱: ۷ ؛ مکاشفه ۱۷: ۱-۲ مشاهده شود).

۹-۱۱ آنگاه فرشته سوم داورییی را که باید بر تمام کسانی که نشان وحش را بر خود دارند نازل شود، توصیف می‌کند یعنی بر همه کسانی که توبه نکرده و به سوی مسیح باز نگشته‌اند (مکاشفه ۱۳: ۱۶-۱۷).
کسانی که نشان وحش را دارند از خمر غضب خدا خواهند نوشید (مزمور ۷۵: ۸ ؛ ارمیا ۲۵: ۱۵-۱۷). «خمر غضب خدا» پیاله خشم وی بیغش آمیخته شده است یعنی با آب یعنی رحمت خدا آمیخته نیست. در داوری نهایی خدا، بر کسانی که نشان وحش را بر خود دارند، به هیچ وجه اثری از رحمت الهی دیده نمی‌شود. این اشخاص به آتش و کبریت برای همیشه معذب خواهند شد (پیدایش ۱۹: ۲۴ ، ۲۸ ؛ مرقس ۹: ۴۴ ؛ لوقا ۱۷: ۲۹).

۱۲ پس باشد همه کسانی که مسیحی هستند تا به انتها قوی و نیرومند باقی بمانند تا مبادا داوری الهی بر آنها نیز نازل شود.

۱۳ سپس در رؤیای یوحنا صدایی از آسمان شنیده می‌شود: «خوشحالند مردگانی که در خداوند می‌میرند» در ایام زندگی یوحنا بسیاری از مسیحیانی که از ایمانشان دست نمی‌کشیدند و امپراطور یا خدایان دیگر را نمی‌پرستیدند، محکوم به مرگ می‌شدند. اما آنها صاحب پاداشی جاودانی یعنی صاحب آرامی ابدی می‌شدند (عبرانیان ۴: ۱). یوحنا می‌نویسد که اعمال ایشان یعنی اعمال مبتنی بر ایمان و محبت آنها از عقب ایشان می‌رسد که این سخن به این معناست که خبر اعمال نیکوی آنها به آسمان نیز می‌رسد.

زمان درو کردن زمین (۱۴: ۱۴-۲۰)
۱۴-۱۵ یوحنا کسی را که مثل پسر انسان است می‌بیند (دانیال ۷: ۱۳-۱۴) که در دستش داسی تیز دارد (آیۀ ۱۴). البته این شخص مسیح است. در کتاب مقدس داس نشانۀ داوری است. عادلان در ملکوت خدا جمع شده و شریران به آتش جهنم افکنده خواهند شد (ارمیا ۵۱: ۳۳ ؛ متی ۱۳: ۳۰، ۳۶-۴۳ ؛ مرقس ۴: ۲۶-۲۹).

۱۶ سپس مسیح، که مثل «پسر انسان» است، داس خود را به زمین به حرکت در می‌آورد. هنگامی که این کار را انجام می‌دهد، کرنای هفتم به صدا در می‌آید و آغاز داوری نهایی را اعلام میکند (مکاشفه ۱۱: ۱۵ ، ۱۵: ۱ و تفسیر آن مشاهده شود).

۱۷-۱۸ آنگاه یوحنا فرشته‌ای را می‌بیند که او نیز داسی تیز در دست دارد. سپس فرشته دیگری که بر آتش مسلط است (مکاشفه ۸: ۳-۵) به فرشته داس در دست می‌گوید که خوشه‌های مو زمین را بچین زیرا انگورهایش رسیده است. انگورها نمایانگر کسانی است که نشان وحش را بر خود دارند یعنی کسانی که توبه نکرده و به سوی خدا بازگشت نکرده‌اند.

۱۹-۲۰ در این آیات ما در مورد این که چه اتفاقی برای شریران می‌افتد، توصیف دیگری می‌بینیم. آنها نه تنها بریده شده و درون آتش ریخته می‌شوند، بلکه همچنین همانند انگور زیر پای خدا پایمال می‌شوند (اشعیا ۶۳: ۱-۶ ؛ یوئیل ۳: ۱۲-۱۳ ؛ مکاشفه ۱۹: ۱۵). خون کسانی که نشان وحش را بر خود دارند جاری شده، دریاچه‌ای را بوجود می‌آورد که دو متر عمق و سیصد کیلومتر طول دارد!



:: بازدید از این مطلب : 44
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 3 فروردين 1400 | نظرات ()
نوشته شده توسط : reza ranjbar

۳۹ و اراده پدری که مرا فرستاد این است که از آنچه به من عطا کرد، چیزی تلف نکنم بلکه در روز بازپسین آن را برخیزانم. ۴۰ و اراده فرستنده من این است که هر که پسر را دید و بدو ایمان آورد، حیات جاودانی داشته باشد و من در روز بازپسین او را خواهم برخیزانید. ( انجیل یوحنا فصل ۶)

ازتاب:

این وعده خداوند است که هر کس به مسیح داده شود نجات یابد و تا زمان برخاستن از مردگان حفظ شده و پس از قیام یافتن به خانه آسمانی برده شود. اراده خدا این است که هر که پسر را دید و بدو ایمان آورد، حیات جاودانی داشته باشد. هر شخص باید ببیند و بشناسد که عیسی مسیح پسر خداست و نجات دهنده جهان. سپس او باید به وی ایمان نیز بیاورد. این بدین معناست که به وسیله عمل قطعی ایمان باید خداوند عیسی را به عنوان نجات دهنده شخصی خود بپذیرد. هر کس چنین کند، حیات جاودان را کسب کرده و در روز بازپسین او نیز برخواهد خاست.
عیسی به تمام کسانی که به او ایمان می‌‌آورند، زندگی روحانی جدیدی می‌بخشد. یقیناً آنانی را که بر روی زمین به ایشان حیات روحانی داده است، در روز بازپسین نیز، با حیاتی ابدی بر می‌‌خیزاند.



:: بازدید از این مطلب : 50
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 27 بهمن 1399 | نظرات ()
نوشته شده توسط : reza ranjbar

 

اما وطن ما در آسمان است که از آنجا نیز نجات دهنده یعنی عیسی مسیح خداوند را انتظار می‌کشیم، ( فیلیپیـان فصل ۳)

بازتاب:

ایماندران شهروندان آسمان هستند ولی این امر بدین معنا نیست که ایمانداران مسیحی شهروندان زمینی کشورهایشان نیستند، بلکه در قبال دولتهای زمینی خود مسئول نیز هستند. ولی اول باید به خداوندی که در آسمان است وفادار باشند. ایمانداران در این جهان، چون غریبان و بیگانگان هستند. بنابراین، ایماندران به عوض تکیه بر ملیت، قوم، نژاد، زبان و غیره باید به عیسی مسیح فخر و اعتماد کنند. ما نباید یکدیگر را به دو گروه "خارجی" و "داخلی" تقسیم کنیم، زیرا که همۀ ما در اینجا غریب و بیگانه هستیم و وطن اصلی ما آسمان است. در آسمان، همۀ ما هموطن خواهیم بود.
ما نه فقط شهروندان آسمان هستیم، بلکه منتظر آمدن نجات دهنده یعنی عیسی مسیح خداوند نیز هستیم تا از آسمان بیاید! انتظار کشیدن در واقع با زبانی قوی بیانگر این مطالب است که کسی به چیزی که قرار است به وقوع بپیوندد ایمان راسخ دارد. این امر یعنی سر و گردن را بلند کردن برای دیدن یا شنیدن چیزی که به وجود آن اطمینان داریم. پس بیایید با اشتیاق منتظر بازگشت خداوند و نجات دهندۀ خود باشیم.

  تفسیر کاربردی   انجیل یوحنا  فصل  ۱۰

شبان و گوسفندان (۱۰: ۱-۲۱)
۱ عیسی بلافاصله بعد از اینکه به فریسیان کوری شان را گوشزد کرد (یوحنا ۹: ۳۹-۴۱)، شروع به تعلیم در مورد شبان نیکو نمود. بر طبق عهد عتیق، رهبران یهود می‌‌بایست دیدبانان و شبانان بنی اسرائیل می‌‌بودند، لیکن ایشان در انجام وظیفه خود کوتاهی کرده بودند و کور شده، فاقد ادراک بودند (اشعیا ۵۶: ۹-۱۱). ایشان چوپانانی دروغین بودند. آنان شبیه به دزد و راهزنی بودند که از در وارد آغل گوسفندان نمی‌‌شدند.

۲-۳ شبان حقیقی (مسیح) همواره از در داخل می‌‌شود و آشکارا می‌‌آید. وی گوسفندانش را صدا می‌‌زند و آنها او را می‌‌شناسند.

۴-۶ گوسفندان تنها به دنبال آن شبانی روان می‌شوند که صدای او را بشناسند؛ صدای شبان دروغین برای آنها آشنا نیست.
در عهد عتیق خدا خود شبان بنی اسرائیل بود (مزمور ۲۳: ۱؛ حزقیال ۳۴: ۱۵-۱۶). لیکن اکنون عیسی را تعیین نموده تا شبان ما باشد؛ او همچنین کمک شبانان، یعنی کشیشان و معلمینی را برای کلیسا تعیین کرده است (اعمال رسولان ۲۰: ۲۸-۳۱ مشاهده شود). پولس رسول «کمک شبان» اصلی عیسی بود (یوحنا ۲۱: ۱۵-۱۷ مشاهده شود). پطرس نیز در رسالۀ اول خود برای ما نوشته که کمک شبانان حقیقی چگونه باید رفتار کنند (اول پطرس ۵: ۱-۴ و تفسیر آن مشاهده شود).

۷ عیسی درِ گوسفندان است. وی دری است که گوسفندان از آن وارد آغل شده، احساس ایمنی می‌کنند. به همان ترتیب، عیسی «در» یا راهی است که به واسطه آن ایمانداران وارد آسمان شده، حیات جاودانی می‌یابند (یوحنا ۱۴: ۶).

۸ عیسی فرمود: «جمیع کسانی که پیش از من آمدند دزد و راهزن هستند». این بدین معنی است که تمام کسانی که پیش از طلوع آفتاب می‌آیند شبانان حقیقی نیستند. شبان حقیقی به هنگام طلوع آفتاب می‌آید تا گوسفندان را به چرا ببرد؛ هر که پیش از آن بیاید دزد است.
دزد از در وارد نمی‌‌شود. هر که بخواهد شبان حقیقی باشد، باید از در داخل شود؛ این کسی نیست جز مسیح. اگر بخواهیم دیگران را نجات دهیم، باید ابتدا خود نجات یافته باشیم.

۹ من در هستم. هیچ کس نمی‌‌تواند داخل آسمان گردد مگر به واسطه مسیح (یوحنا ۱۴: ۶). یعنی هیچ کس جز به واسطه مسیح نمی‌‌تواند نجات یابد (اعمال رسولان ۴: ۱۲). تنها یک در وجود دارد.

۱۰ شبان دروغین یعنی دزد برای صدمه زدن می‌آید. وی گرگی است در لباس گوسفند (متی ۷: ۱۵؛ اعمال رسولان ۲۰: ۲۹).
لیکن شبان نیکو نزد گوسفندان، یعنی ایمانداران می‌آید تا حیات یابند و آن را زیادتر حاصل کنند. شبان دروغین هلاکت به همراه می‌آورد، لیکن شبان نیکو حیات می‌آورد و این حیاتی است جاودانی (آیۀ ۲۸) که با ایمان شخص آغاز شده، هرگز پایان نمی‌‌پذیرد (یوحنا ۳: ۱۵؛ ۸: ۵۱ و تفسیر آنها مشاهده شود). حیاتی که عیسی می‌دهد حیاتی است روحانی، حیاتی که با تمام پُری خدا پُر شده است (افسسیان ۳: ۱۹). آن حیاتی است مملو از شادی و سلامتی و قدرت که تا ابد دوام می‌یابد.



:: بازدید از این مطلب : 126
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 22 دی 1399 | نظرات ()
نوشته شده توسط : reza ranjbar

با ایه امروز را شروع میکنیم

۵ و اگر از شما کسی محتاج به حکمت باشد، سوال بکند از خدایی که هر کس را به سخاوت عطا می‌کند و ملامت نمی‌نماید و به او داده خواهد شد. ( یعقوب فصل ۱)

بازتاب:

همۀ مسیحیان دائما در مسیر تکامل و بلوغ روحانی پیش می‌روند. هر یک از ما دارای کمبودها و نقایصی می‌باشیم. آنچه که ما بیش از هر چیز محتاجش هستیم، همانا حکمت است. در این آیه وعده‌ای بسیار عطیم نهفته است: اگر کسی از ما به حکمت محتاج است، کافیست که از خدا سوال نماید و به او داده خواهد شد. خدا حکمت کافی و مورد نیاز ما را به ما عطا خواهد نمود. خدا ما را به خاطر کمبود حکمتمان ملامت نخواهد کرد. او ما را به خاطر جهالتمان مورد باز خواست و توبیخ قرار نخواهد داد. خدا پدر مهربان آسمانی ماست و اگر از او طلب نماییم او به فراوانی به ما حکمت عطا خواهد فرمود.
حکمت با دانش متفاوت است. ما با تکیه بر نیرو و تلاش خود دانش کسب می‌کنیم. ما به جهت کسب دانش، به مدرسه و دانشگاه رفته و زیر دست استادان علم می‌آموزیم. ولی حکمت حقیقی هدیۀ خداست. حکمت از دانش مهم‌تر است، زیرا که تنها به وسیلۀ حکمت قادر به استفادۀ صحیح از دانشمان خواهیم بود. بدون وجود حکمت، بهرۀ چندانی از دانش خود نخواهیم برد.

 



:: بازدید از این مطلب : 96
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : شنبه 13 دی 1399 | نظرات ()
نوشته شده توسط : reza ranjbar

تفسیر کاربردی   انجیل یوحنا  فصل  ۱۸

دستگیری عیسی (۱۸: ۱-۱۴)
(متی ۲۶: ۴۷-۵۶؛ مرقس ۱۴: ۴۳-۵۲؛ لوقا ۲۲: ۴۷-۵۳)
۱-۱۱ مرقس ۱۴: ۴۳-۵۲ و تفسیر آن مشاهده شود.

۱۲-۱۳ عیسی توسط دسته‌ای از سربازان رومی و برخی از مامورین یهود دستگیر شد. همچنین جمعیتی با ایشان بود که از سوی رهبران یهود فرستاده شده بود (مرقس ۱۴: ۴۳). عیسی را بعد از دستگیری ابتدا برای بازپرسی، نزد حنا، کاهن اعظم پیشین بردند. حنا پدر زن قیافا، کاهن اعظم وقت بود.

۱۴ یوحنا ۱۱: ۴۹-۵۲ و تفسیر آن مشاهده شود.

عیسی در حضور حنا، و انکار پطرس (۱۸: ۱۵-۲۷)
(متی ۲۶: ۶۹-۷۵؛ مرقس ۱۴: ۶۶-۷۲؛ لوقا ۲۲: ۵۴-۶۲)
۱۵-۱۸ مرقس ۱۴: ۶۶-۶۸ و تفسیر آن مشاهده شود.

۱۹ در بین نویسندگان انجیل‌ها، تنها یوحنا به بازپرسی عیسی در حضور حنا اشاره می‌کند. در آیه ۱۹ حنا کاهن اعظم خوانده شده است. وی قبلا کاهن اعظم بود، اما رومیها او را از مقام خود برکنار کردند. اما بر طبق شریعت یهود، کاهن اعظم برای تمام عمر منصوب می‌شد. بنابراین، بسیاری از یهودیان هنوز حنا را «کاهن اعظم» می‌خواندند.
رهبران یهود ابتدا عیسی را نزد حنا بردند زیرا که بر طبق شریعت یهود، بازجویی و محکوم کردن یک شخص در یک روز قانونی نبود. صدور حکم می‌بایست به روز بعد از بازجویی موکول شود. لذا از آنجایی که یهودیان نمی‌خواستند یک روز تمام را صبر کنند، همان شب عیسی را نزد حنا بردند. بدینسان ایشان می‌توانستند شرعا او را به شورای دادرسی برده، حکم صادر کنند (آیۀ ۲۴ مشاهده شود).
یوحنا گزارش می‌دهد که حنا از عیسی بازجویی کرد؛ این کار به خودی خود خلاف شرع بود. بر طبق شریعت یهود، قاضی یا رئیس دادگاه نمی‌توانست مستقیما از متهم بازجویی کند. لازم بود که شاهدانی برای گواهی دادن حضور داشته باشند، بعضی به نفع او و بعضی دیگر علیه او.

۲۰-۲۱ از آنجایی که حنا بر خلاف شرع یهود عمل می‌نمود، عیسی نیز مستقیما به سوالات او پاسخ نداد. در عوض وی فرمود که تمام تعالیمش در مکانهای عمومی داده شده‌اند. بسیاری گفته‌های او را شنیده بودند؛ پس می‌بایست ایشان به عنوان شاهد خوانده شوند. عیسی فرمود: «در خفا سخن نگفته‌ام. چرا از من سوال می‌کنی؟ از کسانی که شنیده‌اند بپرس».

۲۲ سپس یکی از خادمان از خشم به صورت عیسی سیلی زد.

۲۳ عیسی به خادم فرمود که اگر گفتۀ او را نمی‌پسندد، باید علیه او شهادت دهد و کتک زدن یک متهم کاملا بر خلاف شرع است.

۲۴ حنا مشاهده کرد که سوال کردن از عیسی فایده‌ای ندارد، لذا او را نزد قیافا، کاهن اعظم وقت فرستاد. احتمال دارد که این جلسات با حنا و قیافا، هر دو در ساختمانهای مختلف هیکل انجام شده باشد. جلسۀ دوم جلسه رسمی شورای یهود بود که ریاست آن بر عهدۀ قیافا کاهن اعظم بود. این جلسه در مرقس ۱۴: ۵۳-۶۵ توصیف شده است.

۲۵-۲۷ مرقس ۱۴: ۶۹-۷۲ و تفسیر آن مشاهده شود.

عیسی در حضور پیلاطس (۱۸: ۲۸-۴۰)
۲۸ بعد از آنکه شورا عیسی را به خاطر کفر گویی محکوم کرد (مرقس ۱۴: ۶۳-۶۴ و تفسیر آن مشاهده شود). او را به دیوانخانه (کاخ) پیلاطس، والی یا فرماندار رومی بردند (مرقس ۱۵: ۱ و تفسیر آن مشاهده شود).
از آنجایی که هفته عید فصح بود، یهودیان نمی‌خواستند که وارد کاخ پیلاطس شوند زیرا او یک غیر یهودی بود. اگر یک یهودی به خانۀ یک کافر می‌رفت، مدت هفت روز نجس می‌شد و نمی‌توانست در هیچ عید مذهبی در آن روزها شرکت جوید. بنابراین اگر یهودیان به درون کاخ پیلاطس می‌رفتند، نمی‌توانستند در هیچ یک از مراسم مذهبی و ضیافت‌های فصح در آن هفته شرکت کنند (مرقس ۱۴: ۱۲ و تفسیر آن مشاهده شود).
توجه داشته باشید که یهودیان فکر می‌کردند که اجتناب از نجس شدن شرعی، مهم‌تر از اجتناب از قتل یک مرد بی گناه است! ایشان جسم خود را طاهر نگاه می‌داشتند، لیکن دلشان نجس بود (متی ۲۳: ۲۸ مشاهده شود)!

۲۹ از آنجایی که رهبران یهود به داخل کاخ پیلاطس نرفتند، پیلاطس نزد آنان آمد. وی می‌خواست که یهودیان را خشنود سازد و می‌خواست که صلح را در ایالتی که والی آن بود، حفظ کند. وی از یهودیان سوال کرد که اتهام عیسی چیست.

۳۰ یهودیان عیسی را متهم به کفر گویی کردند (مرقس ۱۴: ۶۴). این اتهام برای پیلاطس مهم نبود؛ در نظر او، این یک موضوع مذهبی یهودی بود. رومیان معمولا خود را درگیر امور مذهبی ایالتهایشان نمی‌کردند. دغدغۀ ایشان تنها در مورد امور نظامی و سیاسی و حفظ صلح بود (اعمال رسولان ۱۸: ۱۲-۱۶ مشاهده شود).
بنابراین یهودیان ابتدا مستقیما به سوال پیلاطس پاسخ ندادند. ایشان نمی‌توانستند اتهامی بر عیسی وارد آورند که طبق قوانین روم، سزاوار حکم اعدام باشد. به هر حال، هدف اصلی ایشان این بود که پیلاطس را وادار سازند حکم اعدام عیسی را صادر کند. لذا به پیلاطس گفتند: «لازم نیست که بپرسی اتهامات چیست. می‌توانی مطمئن باشی که عیسی مجرم است چرا که در غیر این صورت او را نزد تو نمی‌آوردیم. فقط قضاوت ما را بپذیر». سربازان پیلاطس بنا به تقاضای یهودیان در دستگیری عیسی شرکت داشتند (آیۀ ۱۲)؛ اکنون یهودیان می‌خواستند که پیلاطس مطابق میل ایشان حکمی صادر کند.

۳۱ لیکن پیلاطس می‌دانست که اتهام علیه عیسی یک موضوع مذهبی است؛ به همین جهت، ابتدا از صدور حکم امتناع ورزید.
لیکن یهودیان می‌خواستند که عیسی اعدام شود و بر طبق قانون رومی تنها مامورین رومی می‌توانستند مجرمین را اعدام کنند.

۳۲ یهودیان از آوردن عیسی نزد پیلاطس هدف دیگری نیز داشتند. ایشان می‌خواستند که عیسی از طریق مصلوب شدن کشته شود (یعنی شیوۀ اعدام رومی)، و نه از طریق سنگسار شدن (روش یهودی اعدام). در عهد عتیق نوشته شده است: ... آنکه بر دار آویخته شود، ملعون خدا است (تثنیه ۲۱: ۲۳). طبق این حکم شریعت موسی، جسد مجرمین بعد از اعدام از درخت آویزان می‌شد، تا همه سرنوشت وحشتناک چنین افرادی را دیده، از آن درس عبرت بگیرند. یهودیان می‌خواستند که عیسی از طریق مصلوب شدن کشته شود تا در نظر یهودیان خوار و پست شود. لیکن تنها رومیان می‌توانستند مجرمین را مصلوب سازند، و این علت دیگر آوردن عیسی نزد پیلاطس بود.
یوحنا علت دیگری را برای اعدام عیسی به وسیله صلیب بازگو می‌کند، و آن علت به خدا مربوط می‌شد. این امر پیشگویی عیسی را در مورد نحوه مرگ خود متحقق می‌ساخت (متی ۲۰: ۱۹؛ یوحنا ۱۲: ۳۲ و تفسیر آنها مشاهده شود).
بنابراین در اینجا یهودیان به پیلاطس «اتهام خاصی» را که علیه عیسی وارد می‌دانستند، بازگو کردند؛ اتهام این بود که او سعی داشت خود را پادشاه یهودیان سازد. پیلاطس چنین اتهامی را مورد توجه قرار می‌داد، زیرا اگر کسی ادعای پادشاهی می‌کرد، این جرمی علیه امپراطور روم به شمار می‌رفت (مرقس ۱۵: ۱؛ یوحنا ۱۹: ۱۲ و تفسیر آنها مشاهده شود). در نظر رومیان تنها یک پادشاه می‌توانست وجود داشته باشد و آن امپراطور روم بود. رومیان هر که را که سعی می‌کرد خود را پادشاه سازد، شورشی و دشمن امپراطور تلقی می‌کردند.

۳۳ هنگامی که پیلاطس این اتهام را شنید، عیسی را کنار کشید و از او سوال کرد: «آیا این اتهام حقیقت دارد؟ آیا تو پادشاه یهود هستی؟» (مرقس ۱۵: ۲ مشاهده شود). عیسی یقینا به افراد شورشی و آن نوع مردمانی که ادعای سلطنت می‌کردند، شباهتی نداشت! پیلاطس می‌دانست که این اتهام بیجا است.

۳۴ عیسی از پیلاطس سوال کرد که آیا این امر را از خود گفته است یا فکری بوده که رهبران یهود به او منتقل کرده‌اند. اگر این فکر خود پیلاطس بود، قطعا می‌بایست تصور وی از عیسی، یک پادشاه دنیوی باشد؛ و عیسی چنین پادشاهی نبود. لیکن اگر اتهام ناشی از تفکر یهودیان بوده باشد، در این صورت منظور ایشان یک «پادشاه» مذهبی یعنی مسیحا بوده است؛ و عیسی به راستی مسیحا بود. لذا عیسی نمی‌توانست به سوال پیلاطس مبنی بر اینکه «آیا تو پادشاه یهود هستی؟» به سادگی پاسخ «آری» یا «نه» بدهد، زیرا که پاسخ پیلاطس بستگی داشت به تصوری که او از «پادشاه» داشت.

۳۵ پیلاطس به عیسی پاسخ داد: «مگر من یهود هستم؟ چرا باید چنین فکری بکنم؟ این فکر رهبران خودتان است».
پیلاطس نمی‌دانست که عیسی چه کرده است که تا این حد خشم رهبران یهود را بر انگیخته است. او مطمئن بود که عیسی قوانین رومی را نقض نکرده است. پس پرسید: «چه کرده ای»؟

۳۶ عیسی فرمود: «ملکوت من از این جهان نیست». وی تصدیق کرد که یک «پادشاه» است لیکن نه آن نوع پادشاهی که پیلاطس تصور می‌کرد. اگر وی پادشاهی زمینی بود، در آن صورت با زور با رومیان به طریق پادشاهان زمینی می‌جنگید. ملکوت او ملکوتی روحانی بود، نه ملکوتی زمینی. وی نیازی نداشت که با کمک اسلحه زمینی بجنگد. ملکوت عیسی ملکوت خدا بود (مرقس ۱: ۱۵ و تفسیر آن مشاهده شود).
چقدر احمقانه می‌بود اگر پیلاطس تصور می‌کرد که وی پادشاه زمینی یهودیان است. آیا در این صورت ایشان سعی می‌کردند که پادشاه خود را دستگیر کنند و بکشند؟ البته که نه.

۳۷ پیلاطس آنگاه گفت: «پس تو پادشاه هستی»! عیسی پاسخ داد: «تو می‌گویی که من پادشاه هستم». عیسی به راستی یک پادشاه بود. پادشاه قلمرویی بس بزرگتر از امپراطوری روم!
به راستی نیز عیسی از سوی خدا به جهان فرستاده شد تا در مورد این ملکوت شهادت دهد. ملکوت خدا ملکوتی حقیقی بود، تنها ملکوتی که تا به ابد دوام خواهد داشت. این همان راستی است که عیسی آمد تا در مورد آن شهادت دهد. کسانی که از راستی هستند، یعنی کسانی که طرفدار راستی می‌باشند، به عیسی گوش فرا داده، به او ایمان می‌آورند (اول یوحنا ۴: ۶ مشاهده شود).

۳۸ «راستی چیست»؟ انسان چطور می‌تواند راستی را بشناسد؟ پیلاطس می‌خواست بداند. کسی چیزی می‌گوید، دیگری چیز دیگری می‌گوید. چه کسی می‌تواند بگوید «راستی» چیست؟
عیسی می‌توانست بگوید که راستی چیست! عیسی خود راستی بود (یوحنا ۱۴: ۶). وی پُر از فیض و راستی بود (یوحنا ۱: ۱۴). او کلام خدا را که راستی است، بیان می‌کرد (یوحنا ۱۷: ۱۷). انسان بی ایمان می‌گوید: «نمی توانم کلام خدا را بپذیرم زیرا که نمی‌توانم راستی را بشناسم». عیسی فرمود: «به من ایمان بیاور. آنگاه راستی را خواهی شناخت» (یوحنا ۸: ۳۲).
پیلاطس فکر نمی‌کرد که با سوال کردن از عیسی بتواند راستی را فرا گیرد، لذا به بازجویی خاتمه داد. لیکن فهمید که عیسی بی گناه است و به یهودیان گفت: «من در این شخص هیچ عیبی نیافتم».

۳۹-۴۰ سپس به این امر اشاره کرد که قصد دارد عیسی را آزاد سازد. در هر عید فصح رسم بر این بود که والی رومی یک زندانی یهودی را به عنوان نشانۀ دوستی با یهودیان آزاد سازد. لیکن یهودیان تحت نفوذ کاهنان اعظم (مرقس ۱۵: ۱۱) خواستند که زندانی دیگری یعنی برابا به جای او آزاد شود. یوحنا بیان می‌دارد که برابا دزد بود. برابا شورشی را علیه رومیان رهبری کرده بود و احتمالا در بین قوم یهود محبوبیت داشت. برابا می‌بایست آزاد شود و عیسی اعدام! یهودیان یک یاغی را به پسر خدا ترجیح دادند (مرقس ۱۵: ۶-۱۵ و تفسیر آن مشاهده شود).
ببینید که یهودیان چقدر دروغگو و فریبکار بودند! ایشان آزاد شدن مردی را خواهان بودند که مرتکب همان جرمی شده بود که ایشان به دروغ به عیسی نسبت می‌دادند، یعنی شورش علیه امپراطور روم!



:: بازدید از این مطلب : 117
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : چهار شنبه 7 آبان 1399 | نظرات ()
نوشته شده توسط : reza ranjbar

لیکن کسی که از آبی که من به او می‌دهم بنوشد، ابداً تشنه نخواهد شد، بلکه آن آبی که به او می‌دهم در او چشمه آبی گردد که تا حیات جاودانی می‌جوشد.» ( انجیل یوحنا فصل ۴)

بازتاب:

آبی که عیسی می‌دهد حقیقتاً تشنگی را برطرف می‌سازد. هر کس که از برکات و بخششهای او بنوشد، هرگز دوباره تشنه نمی‌گردد. نه فقط مزیت‌های برکات او قلبها را پُر و لبریز می‌سازد بلکه از درون آنها نیز تراوش کرده و سبب برکات دیگران نیز خواهد شد. آنها مانند چشمه‌ای خروشان خواهند بود که پیوسته و تا ابدیت می‌جوشند.
همه چیزهای زمینی نمی‌تواند قلب انسان را پُر سازد. ولی برکت‌های مسیح نه تنها قلب را پُر می‌سازد بلکه آنها بقدری زیاد هستند که همه قلبها را شامل می‌شوند. لذات این دنیا برای سالهای کوتاهی است ولی لذاتی که مسیح می‌بخشد تا حیات جاودانی ادامه خواهند داشت.



:: بازدید از این مطلب : 99
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : چهار شنبه 7 آبان 1399 | نظرات ()
نوشته شده توسط : reza ranjbar

تو را حکمت خواهم آموخت و به راهی که باید رفت ارشاد خواهم نمود و تو را به چشم خود که بر تو است نصیحت خواهم فرمود. ( مزامیر فصل ۳۲)

بازتاب:

خدا وعده می‌دهد که فرزندان خود را به راه درست هدایت کند. او روح‌القدس را برای ما فرستاد تا ما را به راههای او هدایت کند؛ او به ما فراتر از حد تصور ما اهمیت می‌دهد. روح‌القدس نسبت به آشکار نمودن گنجینه‌های با شکوه حقانیت و راستی خدا کاملا پایبند و وفادار است. خدا نظارت و مشورت خود را در تمام تصمیمات زندگی به فرزندانش عرضه می‌دارد. از خداوند بخواهید تا شما را تعلیم دهد؛ از او بخواهید تا شما را تعلیم پذیر بسازد؛ او هر دو را برای شما انجام خواهد داد.
بسیاری از مردم از خداوند می‌خواهند که آنها را هدایت کند اما آنها هیچ پاسخی دریافت نمی‌کنند؛ آنها از خداوند جدا شده‌اند؛ زیرا گناه اعتراف نشده در قلب آنها هست. آنها حقیقتاً به دنبال نقشه خداوند برای زندگی خود نیستند؛ آنها صرفا امیدوارند خداوند نقشه‌ای را که آنها از قبل برای زندگی خود کشیده‌اند مورد تایید قرار دهد.



:: بازدید از این مطلب : 178
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : سه شنبه 18 شهريور 1399 | نظرات ()
نوشته شده توسط : reza ranjbar

وعده روزانه

۲۵ که همه بشر را روزی می‌دهد، زیرا که رحمت او تا ابدالآباد است. ( مزامیر فصل ۱۳۶)

بازتاب:

رحمت همیشه پایدار خدا یکی از زیباترین جواهرات در میان گنجینه بزرگ برکات مسیحی است. او مددکار، نجات دهنده و روزی دهنده‌ای اعجاب انگیز است؛ اگر برای وعده محبت بدون پایان پدر آسمانی ما نبود، ایمانداران هیچ آرامش زمینی در جان و زندگی خود نداشتند. با آگاهی از اینکه محبت خدا تا به ابد برای فرزندان ایمان تضمین شده است، از اینرو ما از اینکه خداوند هرگز ما را رها نمی‌کند، و هرگز زندگی و حیات ابدی را از ما پس نمی‌گیرد، و هرگز ما را از قوت خود برای مقابله با سختیها محروم نمی‌کند؛ می‌توانیم احساس سعادت و خوشبختی کنیم.

 تفسیر کاربردی   اعمال رسولان  فصل  ۱۸

در قرنتس (۱۸: ۱-۱۱)
۱-۳ قرنتس شهر مهمی در جنوب یونان بود (اول قرنتیان: مقدمه مشاهده شود). هنگامی که پولس برای اولین بار از آتن وارد شد، هیچ کس را در شهر نمی‌شناخت. اما به زودی یک یهودی به نام اکیلا و همسرش پرسکله را ملاقات کرد. اکیلا همانند پولس یک خیمه دوز بود. پولس هر جا که می‌رفت، با خیمه دوزی تامین معاش می‌نمود (اعمال ۲۰: ۳۴؛ اول تسالونیکیان ۲: ۹؛ دوم تسالونیکیان ۳: ۷-۸ مشاهده شود). در روزگار پولس، حتی یهودیان بسیار تحصیل کرده نیز زندگی خود را با کارهای دستی تامین می‌کردند. به عنوان مثال، کاتبین (معلمین) یهودی برای تعالیم خود مزدی تقاضا نمی‌کردند، بلکه برای امرار معاش حرفه‌ای پیشه می‌کردند.
زمانی که پولس و اکیلا در قرنتس زندگی می‌کردند، امپراطور روم کلودیوس بود. هنگامی که انجیل مسیح برای نخستین بار در روم موعظه شد، یهودیان ساکن آنجا چنان آشوب و غوغایی بر ضد آن به پا کردند که کلودیوس برآشفت و تمامی یهودیان را از روم بیرون کرد. به این دلیل بود که اکیلا و پرسکله روم را به قصد قرنتس ترک گفتند.

۴ پولس طبق عادت خود، در قرنتس نیز در کنیسه‌های یهود بشارت می‌داد. به این ترتیب، انجیل را هم به یهودیان و هم به یونانیانی که خدای واحد حقیقی را می‌پرستیدند، بشارت می‌داد.

۵-۶ هنگامی که سیلاس و تیموتائوس به قرنتس رسیدند، اخبار خوشی را از کلیسای نوبنیاد تسالونیکی به همراه آوردند. تسالونیکیان در ایمان نوین خود استوار باقی مانده بودند (اول تسالونیکیان ۳: ۶-۱۰ مشاهده شود). بعد از دریافت این اخبار بود که پولس نامۀ اول خود را به تسالونیکیان نوشت. سیلاس و تیموتائوس هدایایی را نیز از کلیسای فیلیپی برای پولس آورده بودند (دوم قرنتیان ۱۱: ۹؛ فیلیپیان ۴: ۱۵ مشاهده شود).
مانند سایر شهرها (اعمال ۱۳: ۴۵، ۵۰؛ ۱۴: ۲؛ ۱۷: ۵) یهودیان قرنتس نیز شروع به مخالفت با پولس نمودند. بنابراین، پولس به نشانۀ اعتراض دامن خود را بر ایشان افشاند (آیۀ ۶) تا هیچ غبار یا چرکی از کنیسۀ ایشان بر او باقی نماند. افشاندن دامن بدین شکل نشانۀ اکراه بی حد بود (اعمال ۱۳: ۵۱). پولس بشارت نجات را به ایشان اعلام کرده بود. یهودیان با رد انجیل داوری خدا را بر خود فرو می‌آوردند. پولس وظیفۀ خود را در این زمینه نسبت به یهودیان انجام داده بود و مسئولیت هلاکت ایشان بر دوش او نخواهد بود (اعمال ۲۰: ۲۶-۲۷؛ اول قرنتیان ۹: ۱۶ و تفسیر آنها مشاهده شود).

۷ بنابراین پولس شروع کرد به بشارت به غیر یهودیان. یک یونانی خداترس به نام تیتوس یوستس به پولس اجازه داد که در خانه‌اش موعظه کند. بسیاری از دانشمندان کتاب مقدس بر این باورند که اسم کوچک این مرد غایوس بوده است و او همانی است که در رومیان ۱۶: ۲۳ و اول قرنتیان ۱: ۱۴ قید شده است.

۸ خدمت پولس در قرنتس موفقیت آمیزتر از آتن بود. در اینجا حتی رئیس کنیسه، کریسپوس، نیز به خداوند ایمان آورد (اول قرنتیان ۱: ۱۴).

۹-۱۱ در این هنگام پولس رؤیایی از سوی خداوند یافت که او را بیش از پیش دلگرم و تقویت نمود. خداوند عیسی در رؤیا به پولس وعده داد که تا وقتی که در قرنتس است، هیچ کس به او صدمه‌ای نخواهد زد. یهودیان در واقع با او ضدیت می‌کردند (آیۀ ۱۲)، اما نمی‌توانستند به او آسیبی برسانند. خداوند در رؤیا به پولس گفت که افراد بسیاری را در قرنتس برگزیده است، و پولس وسیله‌ای برای ایمان آوردن آنها خواهد بود. لذا پولس یک سال و شش ماه در قرنتس ماند و کلام مسیح را اعلام می‌نمود و تعلیم می‌داد.

پولس و غالیون (۱۸: ۱۲-۱۷)
۱۲ غالیون والی ایالت اخائیه، ایالت جنوبی یونان بود که قدرت بسیار داشت. وی این اقتدار را داشت که مانع موعظۀ پولس نه تنها در اخائیه بلکه در هر ایالت امپراطوری روم شود. دستور والی یک ایالت در هر ایالت دیگر نیز قابل اجرا بود. اگر غالیون دستور می‌داد که پولس موعظه در اخائیه را متوقف سازد، در آنصورت در هیچ جای امپراطوری روم اجازه موعظه نمی‌داشت.

۱۳ مذهب یهود یکی از مذاهب قانونی امپراطوری روم بود. یهودیان اجازه داشتند که برای عبادت خدا بر طبق شریعت یهود، کنایسی داشته باشند. اما یهودیان پولس را متهم به این کردند که نه مذهب یهود را بلکه مذهبی جدید و غیر قانونی را موعظه می‌کند و بدین ترتیب بر خلاف قانون روم عمل می‌کند (اعمال ۱۶: ۲۰-۲۱ و تفسیر آن مشاهده شود).

۱۴-۱۶ هنگامی که غالیون اتهام یهودیان را علیه پولس شنید، بلافاصله نتیجه گیری کرد که این مباحثه‌ای است مربوط به مذهب یهود، و پولس هیچ یک از قوانین روم را نقض نکرده است و صرفا شکلی از مذهب یهود را که یهودیان قرنتس با آن موافق نبودند، موعظه می‌کند. بنابراین غالیون مانع موعظه پولس نشد. به خاطر این تصمیم مهم غالیون بود که مسیحیان توانستند به مدت دوازده سال بعد از آن تاریخ، انجیل مسیح را بطور قانونی در تمام امپراطوری روم موعظه کنند و اشاعه دهند. اما بعد از این دوره، امپراطور جدیدی به نام نرون، مذهب مسیح را ممنوع ساخت و به طرز بی رحمانه‌ای به آزار ایمانداران در سراسر امپراطوری پرداخت.

۱۷ بعد از آنکه کریسپوس به خداوند ایمان آورد (آیۀ ۸) مردی سوستانیس نام جای او را به عنوان رئیس کنیسۀ یهود در قرنتس گرفت. بعد از آنکه غالیون، سوستانیس و دیگر یهودیان را از مسند (دادگاه) بیرون کرد، همه (یعنی یونانیان) سوستانیس را گرفته او را زدند. در آن روزگار، اکثر غیر یهودیان (از جمله یونانیان) نسبت به یهودیان احساس خوبی نداشتند و همواره پی فرصت بودند تا با ایشان بدرفتاری کنند. غالیون با بیرون راندن یهودیان از دادگاه، در واقع به ایشان توهین کرده بود. بنابراین، مردم بهانه و فرصت خوبی پیدا کرده بودند که خشم خود را نسبت به یهودیان با کتک زدن رئیس کنیسه شان، بروز دهند!

 

بازگشت پولس به انطاکیه (۱۸: ۱۸-۲۳)
۱۸ یهودیان گاه برای خدا نذر خاصی می‌کنند. پولس شاید نذر کرده بود که از خدا به خاطر حفظ جانش در قرنتس تشکر کند. بعد از چنین نذری، شخص اجازه ندارد موهایش را کوتاه کند، مگر بعد از سپری شدن دورۀ معینی. سپس در آخرین روز نذر، شخص باید موهایش را کوتاه کند و آن را به خدا تقدیم نماید (اعداد ۶: ۱-۲۱).
کَنخُریه شهر بندری قرنتس بود (رومیان ۱۶: ۱). از آنجا پولس، اکیلا و پرسکله عازم افسس شدند.

۱۹-۲۱ در روزگار پولس، افسس یکی از مهمترین شهرهای خاور میانه بود و مرکز فرهنگی و تجاری عمده‌ای به شمار می‌رفت که بر ساحل شرقی ترکیه کنونی واقع شده بود. اما امروزه از آن بجز ویرانه باقی نمانده است.
پولس در این سفر تنها چند روز به تعلیم در کنیسۀ یهود در افسس پرداخت و هنگامی که با یهودیان آنجا وداع می‌کرد، گفت: «اگر خدا بخواهد باز نزد شما خواهم برگشت». اما اکیلا و پرسکله در افسس ماندند و خانۀ خود را خانۀ دوستی و مشارکت ایمانداران گرداندند (اول قرنتیان ۱۶: ۱۹). در سال ۵۴ میلادی امپراطوری روم کلودیوس مُرد و در نتیجه اکیلا و پرسکله به روم بازگشتند (رومیان ۱۶: ۳).

۲۲ پولس از افسس با کشتی عازم سوریه گردید (اعمال ۸: ۴۰؛ ۱۰:۱). بعد از رسیدن به قیصریه، به اورشلیم رفت تا کلیسا را در آنجا تحیت نماید. برخی از دانشمندان کتاب مقدس بر این باورند که پولس طبق نذرش، به اورشلیم رفت تا برای عید فصح در آنجا باشد. کلمۀ «اورشلیم» در متن یونانی این آیه بکار نرفته است، اما از مضمون می‌توان چنین برداشت کرد، زیرا در زبان اصلی یونانی، عبارت «بالا رفت» بکار رفته، و چون اورشلیم در ناحیه‌ای کوهستانی قرار دارد، می‌توان نتیجه گرفت که او به کوهستان اورشلیم «بالا رفته» و سپس، طبق متن یونانی، به سوی انطاکیه «پایین آمد».

۲۳ کلیسای انطاکیه پولس و سیلاس را روانۀ این سفر دوم بشارتی نموده بود (اعمال ۱۵: ۴۰)، بنابراین درست همانطور که پولس و برنابا گزارشی از اولین سفر بشارتی خود گزارش دادند، پولس نیز در این فرصت تمام آنچه را که خدا به واسطۀ سیلاس و او انجام داده بود، بازگو کرد (اعمال ۱۴: ۲۶-۲۷).
آنگاه پولس بار دیگر روانه غلاطیه و فریجیه شد تا ایمانداران کلیساهایی را که او و برنابا در اولین سفر بشارتی خود تاسیس کرده بودند تقویت و تشویق نماید. بدین ترتیب سومین سفر بشارتی پولس آغاز شد.

اَپُلُس در افسس (۱۸: ۲۴-۲۸)
۲۴ اپلس یک یهودی تحصیل کرده از اهالی اسکندریه بود. وی از تمام کتب مقدسه یهود یعنی عهد عتیق آگاهی دقیق داشت.

۲۵ معلوم نیست که چه کسی برای اولین بار اپلس را در طریق خداوند (مسیح) تعلیم داد. وی مطالب زیادی در مورد مسیح می‌دانست و انجیل را با حرارت بسیار موعظه می‌نمود. اما در تعلیم او چیزی ناقص بود. وی فقط از تعمید یحیی اطلاع داشت، تعمیدی که یحیی برای آماده کردن مردم برای پذیرفتن عیسی انجام می‌داد (مرقس ۱: ۲-۴). او چیزی در مورد تعمید در نام عیسی که پطرس در روز پنطیکاست از آن سخن رانده بود، نمی‌دانست (اعمال ۲: ۳۸). از این امر درمی یابیم که اپلس روح‌القدس را نیافته بود زیرا که در عهد جدید، تعمید در نام عیسی معمولا پیش از دریافت روح‌القدس صورت می‌پذیرفت (اعمال ۲: ۳۸؛ ۸: ۱۵-۱۷ وتفسیر آنها مشاهده شود). اپلس سخنان یحیی تعمید دهنده را نشنیده بود که گفت: «من شما را به آب تعمید می‌دهم لکن او شما را با روح‌القدس تعمید خواهد داد» (مرقس ۱: ۸).

۲۶ هنگامی که اکیلا و پرسکله موعظه اپلس را شنیدند، دانستند که درک او کاستی‌هایی دارد؛ اما اشتباه او را در مقابل دیگران آشکار نکردند، زیرا نمی‌خواستند او را خجل نمایند. در عوض، اپلس را به خانه خود دعوت کرده، بطور خصوصی و بطور کاملتر، اصول ایمان را بدو آموختند. با وجود اینکه اپلس واعظ مشهوری بود، با فروتنی اصلاح برادر و خواهر بزرگتر خود را پذیرفت.

۲۷-۲۸ پولس به تازگی قرنتس را ترک گفته بود. و اکنون دیگر رسول یا رهبر مسیحی شناخته شده‌ای در قرنتس نبود. بنابراین، برادران افسس اپلس را تشویق کردند تا به قرنتس برود و رهبری کلیسای آنجا را بر عهده گیرد. بدین ترتیب، اپلس به قرنتس رفت و کمک زیادی به کلیسا نمود. اپلس خود که مانند پولس، یک یهودی بود، می‌توانست به گونه‌ای مؤثر با یهودیان بر مبنای کتب مقدسه خودشان یعنی عهد عتیق، مباحثه کند و اثبات کند که عیسی همان مسیح موعود است.
اپلس می‌رفت تا رهبری برجسته شود. وی سود زیادی به کلیسای قرنتس رساند. نفوذ او در آنجا آنقدر زیاد بود که برخی از اعضای کلیسای قرنتس شاگرد او شده، از او پیروی کردند (اول قرنتیان ۱: ۱۲؛ ۳: ۴). پولس، اپلس را یک همکار و یک رسول همکار به حساب می‌آورد (اول قرنتیان ۳: ۲۱-۲۲؛ ۴: ۶، ۹). در قرنتس پولس بذر را کاشت و اپلس آنرا آبیاری نمود.
باشد که ما نیز حکایت پرسکله، اکیلا و اپلس را سرمشق قرار دهیم. همۀ ما نقصان‌ها و کاستی‌هایی داریم. باشد که یکدیگر را خصوصی و با تواضع و ملایمت اصلاح کنیم. باشد که همانند اپلس، اینچنین فروتن و اصلاح پذیر باشیم. آنگاه ما نیز بالغ شده، خادمین سودمند عیسی مسیح خواهیم گردید.



:: بازدید از این مطلب : 163
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : یک شنبه 26 مرداد 1399 | نظرات ()
نوشته شده توسط : reza ranjbar

۳ خداوند از جای دور به من ظاهر شد (و گفت): «با محبت ازلی تو را دوست داشتم، از این جهت تو را به رحمت جذب نمودم. ( ارمیا فصل ۳۱)

بازتاب:

خداوند از آغاز جهان ما را برگزید و از همان ابتدا ما را در محبت عظیم خود قرار داد. پس بیاییم او را بابت یک چنین برگزیدگی و محبتی شکر کنیم:
ای پدر من که در آسمانی، من شایسته این همه محبت نیستم؛ از اینکه مرا به نزد خودت فرا خواندی و هدیه نجات را به من دادی، بسیار سپاسگزارم. از اینکه مرا با محبت ابدی خودت دوست داری بسیار ممنون هستم. ای خداوند به من یاد بده که دیگران را همانطور دوست داشته و محبت کنم که تو مرا از ازل دوست داشته و محبت کردی.

پولس از خدمات خود دفاع می‌کند (۱۰: ۱-۱۸)


۱ پولس با روحیۀ حلم و رافت مسیح از قرنتیان استدعا می‌کند. حلم و رافت، از جنبه‌های شخصیتی هر مسیحی بالغ می‌باشد. بعضی ممکن است که به غلط تصور کنند که حلم و بردباری، نشانۀ ضعف بوده، یک مرد با جرات و قوی، نباید از خود حلم نشان بدهد. ولی این تصور کاملا از حقیقت به دور است. حلم و رافت، نشانۀ اصلی و بارز قوت و مردانگی است. بزرگ ترین، قوی ترین، و مهم‌ترین مرد تاریخ بشر (عیسی مسیح)، در عین حال حلیم‌ترین و رئوف‌ترین مرد تاریخ هم بود. و از آنجا که پولس روح‌القدس را دریافت کرده است؛ رفتار او نیز پر از رافت و حلم می‌باشد.
هر چند عیسی مسیح، حلیم، رئوف و مهربان بود، در مقابله با گناه و تباهی، سرسخت، جدی، و شجاع بود (متی ۲۳: ۱۳-۳۶؛ یوحنا ۲: ۱۴-۱۶ را مشاهده کنید). به همین منوال نیز، پولس در عین حالی که حلیم و رئوف بود، با جدیت و تندی قرنتیان را به خاطر گناهانشان مورد توبیخ قرار می‌داد. شجاعت و جدیت پولس از نیروی درونی خودش سرچشمه نمی‌گرفت، بلکه ریشه و منشا قدرت، سرسختی، و شجاعت پولس، عیسی مسیح بود.
بعضی از اعضای کلیسای قرنتس با پولس دشمنی داشتند و از این سبب به پولس تهمت زده، می‌گفتند که هر وقت که پولس دور است، شجاع و با جسارت می‌شود ولی زمانی که در نزدیک به کلیسا است، ترس و بزدلی‌اش آشکار می‌گردد. یعنی اینکه او به هنگام نگارش رسالات از خود جسارت به خرج می‌دهد ولی شخصا انسانی ترسو بیش نیست (آیۀ ۱۰). به عبارت دیگر او مثل سگی ترسیده است که فقط از دور عوعو می‌کند. آنها می‌گفتند که پولس جرات ندارد که رو در رو به قرنتیان سخن گوید و آنها را حضورا توبیخ کند. لذا در این آیه پولس به لحنی طعن آمیز، گفتار آنها را تکرار می‌کند.
از یک جهت، طعنه‌های دشمنان پولس صحت داشت. زیرا بار اول، پولس در ضعف و ترس و لرزش بسیار به نزد قرنتیان آمده بود (اول قرنتیان ۲: ۳). ولی آن دشمنان یک حقیقت مهم را فراموش کرده بودند که پولس رسول آمده بود که برهان روح و قوت روح‌القدس را به نمایش گذارد (اول قرنتیان ۲: ۴). با فراموش کردن این حقیقت، دشمنان پولس مرتکب خلاف گویی و تهمت بی جا زدن به پولس شده بودند. این خصلت بدگویان است، آنها هرگز تمامی واقعیت‌ها را به زبان نمی‌آورند، بلکه با بزرگ ساختن بخشی از واقعیات، تصویری غلط و گمراه کننده از مسائل ترسیم می‌کنند. بیایید که مواظب باشیم مبادا ما نیز دربارۀ رهبران کلیسا، مرتکب چنین گناهی شده، واقعیات را وارونه و یا ناقض بازگو کنیم.

۲ دشمنان پولس همچنین به او تهمت زندگی مطابق با معیارهای این جهان را زده، می‌گفتند که او به طریق جسم رفتار می‌کند. در جواب این اتهام، پولس رسول می‌گوید که اگر لازم شد، با جرات با ایشان مقابله خواهد کرد. ولی، پولس نمی‌خواهد که با کلیسای قرنتس رفتاری توام با جسارت داشته باد. برعکس، او خواهان این است که دشمنانش حقیقت را دیده، پیش از آمدنش به قرنتس توبه کنند تا اینکه او مجبور نباشد آنها را توبیخ نماید.

۳ زندگی کردن در این جهان (رفتار در جسم) با رفتار کردن به طریق جسم (آیۀ ۲) متفاوت است. وقتی پولس می‌گوید در جسم رفتار می‌کنیم منظورش این است که در این جهان زیست می‌کند و به خاطر بشر بودن خود، مجبور به تحمل ضعفهای جسم است. او به خوراک، استراحت، استحمام و غیره نیازمند است و مجبور است که خستگی، بیماری و درد و سختیهای جسم را تحمل کند. ولی هر چند که پولس در جسم رفتار می‌کند، ولی به طریق جسم رفتار نکرده، مهم‌تر از آن، به قانون جسم جنگ نمی‌نماید (آیۀ ۳). اصطلاح «رفتار به طریق جسم» یعنی زندگی بر اساس معیارها و ظوابط انسانیت کهنه (رومیان ۶: ۶)، یا بر اساس طبیعت گناه آلود سابق (رومیان ۸: ۴-۵). در روزهای پیش از ایمانش، پولس بر طبق موازین دنیا و به طریق جسم جنگ می‌کرد. ولی اینک او در مسیح خلقت تازه‌ای است (دوم قرنتیان ۵: ۱۷)؛ بنابراین، او دیگر بر اساس راه‌های دنیا زندگی و مبارزه نمی‌کند، بلکه به روح رفتار می‌کند (غلاطیان ۵: ۱۶). هر چند جسم پولس نو نشده است، و تا زمانی که پولس زنده است، بایستی این بدن کهنه را تحمل کرده در جسم رفتار نماید.
همچنین، پولس قانون جسمی جنگ نمی‌کند؛ یعنی اینکه او در مبارزۀ روحانی خود از اسلحه و شیوه‌های این جهان بهره نمی‌جوید. او مثل افراد غیر مسیحی و به روش معمول در این جهان مبارزه نمی‌کند. او به تهمت و افترا، بدنامی یا خدعه و حیله یا نیرنگ و دسیسه متوسل نمی‌شود. او دشمنان خود را با کمک شمشیر و تیر و نیزه شکست نخواهد داد.

۴ پس اسلحۀ پولس چیست؟ در جواب این سوال پولس می‌گوید: اسلحۀ جنگ ما جسمانی نیست (رومیان ۱۳: ۱۲؛ دوم قرنتیان ۶: ۷؛ افسسیان ۶: ۱۳-۱۸ را مشاهده کنید). سلاح پولس، «قدرت خدا» است. اسلحۀ روحانی پولس، قادر است برای انهدام قلعه ها. اسلحۀ پولس او را قادر می‌سازد که با مکرهای ابلیس مقاومت کند (افسسیان ۶: ۱۱). انسانها دشمنان ما نیستند، عدوی اصلی ابلیس است (افسسیان ۶: ۱۲). اسلحۀ این جهان فقط به انسانها کارگر می‌افتد، و برای مبارزه با ابلیس باید سلاح روحانی به کف گرفت.

۵ افکار و عقاید انسانهایی که بر اساس موازین این جهان، با فکرهای خدا مغایرت دارد. تنها یک مخلوق تازه (کسی که به توسط روح‌القدس از نو مولود گریده باشد) قادر است که جهان را از نقطه نظر و دیدگاه مسیح ببیند و مانند خدا به مسائل نگرش کند (اول قرنتیان ۲: ۱۶). خیالات و هر بلندی فکر انسان دنیوی همیشه خود را بر خلاف معرفت خدا می‌افرازد. ذهن و مغز انسان جسمانی، قلعه شیطان است، و افکار و خیالات فرد دنیوی، تحت تاثیر جهان و ابلیس می‌باشد. تنها با کمک اسلحۀ روحانی پولس قادر بود که آن قلعه‌ها را (پایگاه افکار شیطانی را) به زیر افکند.
جا دارد از خود بپرسیم که آیا ما نیز در این امر موفق بوده ایم؟ آیا ما نیز توانسته‌ایم «که خیالات و هر بلندی را که خود را به خلاف معرفت مسیح می‌افزاد، به زیر افکنیم»؟ شاید در ظاهر مسیح را اطاعت و پیروی می‌کنیم، ولی آیا در باطن و در فکر خود نیز او را اطاعت می‌کنیم؟
همه می‌دانند که به زبان آوردن افکار شریر، عملی پسندیده نمی‌باشد. ولی باید به یاد داشت که انبار کردن آن افکار نیز، به همان میزان بد و شریر است. شاید بشود آن افکار ناپاک را از دیگران پنهان داشت، ولی در مقابل چشمان نهان بین خدا، قدرت پنهان سازی آن افکار شریر را از کف می‌دهیم. خدا به همه چیز، حتی آنچه که در ذهن ما می‌گذرد آگاه است.
گه گاه ممکن است ذهن ما مورد حملۀ افکار پلید قرار گیرد؛ چاره چیست؟ چگونه خود را از این افکار خلاص کنیم؟ راه چاره این است که هر فکری را به اطاعت مسیح اسیر سازیم. یعنی اینکه آن افکار و خیالات را به زیر نفوذ مسیح آورده، آنها را تحت کنترل نیروی پاک کننده عیسی قرار دهیم. افکار ناپاک، «سربازان» شیطان هستند. با کمک اسلحۀ روحانی و شمشیر روح که همان کلام خدا است (افسسیان ۶: ۱۷)، آنها را به اسارت مسیح در آوریم.
به بیانی دیگر، افکار پلید- از قبیل حرص، خشم، حسادت، ناپاکی و غیره- مانند پرندگانی هستند که در بالای سر ما پرواز می‌کنند. ما نمی‌توانیم مانع پرواز ایشان و چرخ زدن آنها شویم، ولی مطمئنا قادر هستیم که مانع شویم که آنها بر روی موهای ما مشغول به لانه سازی شوند! (یعقوب ۱: ۱۵ و تفسیر آن را مشاهده کنید).

۶ پولس امیدوار است که کلیسای قرنتیان خود را به زودی از شر انبیا و معلمان کذبه خلاص کند. پولس منتظر است که ایمانداران واقعی و حقیقی کلیسای قرنتس، زودتر توبه کرده، به عوض پیروی از معلمان کذبه، به سوی خدا باز گردند، او منتظر این است که اطاعت (آنها) کامل شود. پولس به شرطی به قرنتس باز خواهد گشت که آنها خود را از نفوذ و سیطرۀ معلمان کذبه خلاص کرده باشند. و آن زمانی که پولس به قرنتس مراجعت کند، زهر معصیت انتقام خواهد جست، او گناهکاران و گمراه کنندگان را مورد توبیخ تنبیه قرار خواهد داد و معلمان دروغین را از کلیسا اخراج خواهد نمود.

۷ بعضی از اعضای کلیسای قرنتس می‌گفتند که از آن مسیح هستند. آنها خود را از لحاظ ایمانی بالاتر از دیگران دانسته و با گفتن اینکه به مسیح تعلق دارند، دیگران را تحقیر کرده، ایشان را خوار می‌شماردند (اول قرنتیان ۱: ۱۲ را مشاهده کنید). این افراد پولس را نیز مورد حکم و قضاوت قرار می‌دادند و به صورت ظاهری نظر می‌کردند. پولس به آنها می‌گوید: «بر من حکم نکنید! ظاهر افراد مبنای خوبی برای قضاوت نیست!» پولس می‌گوید: ما نیز همچنان از آن مسیح هستیم.
در این آیه درسی بسیار مهم برای همۀ ما نهفته است. ما انسانها، فقط به دیدن ظواهر امر قادریم و بر اساس آنچه که مشاهده می‌کنیم، بر کرسی قضاوت می‌نشینیم. چه بسا که برادری را می‌بینیم و از آنچه که می‌کند و با آنچه که می‌کند و یا نحوۀ لباس پوشیدن، یا شیوۀ سخن گفتن او مورد پسند ما قرار نمی‌گیرد؛ آیا واکنش ما منفی خواهد بود؟ ممکن است بگوییم: «آن شخص مسیحی نیست! یا آنکه او آدم خوبی نیست!» با نگاه کردن به ظاهر آن شخص، فراموش می‌کنیم که او به مسیح تعلق دارد؛ که مسیح در قلب او است که او نیز روح‌القدس را دارد. پس بیایید که قضاوت نکردن را شعار زندگی خود قرار دهیم. برعکس حتی المقدور سعی کنیم که درون افراد را بینیم. بیایید که سعی در شناختن و نزدیک شدن به آن برادر کرده، وی را درک کنیم. بینیم که انگیزه‌ها و دلایل او چیست، میل و خواسته‌های وی را درک نماییم. آنگاه خواهیم فهمید که چرا آن برادر اینگونه رفتار می‌کند و دلیل وی از رفتارش چیست. اگر این رویۀ ما باشد، خیلی دیرتر کار قضاوت را شروع خواهیم کرد!

۸ از آنجا که روح‌القدس پولس را به خدمت رسالت خوانده است؛ پولس رسول به اقتدار رسالت خود فخر می‌کند. اقتدار پولس از شخصیت خودش نیست؛ بلکه او اقتدار رسالت خود را از عیسی مسیح دریافت کرده است.
توجه داشته باشیم که پولس رسول، برای بنا نه برای خرابی، اقتدار خود را به شبانان، واعظین، و کشیشان کلیساها منتقل می‌کند (دوم قرنتیان ۱۳: ۱۰ را مشاهده کنید).

۹-۱۱ پیشتر، پولس با فروتنی و حلم (آیۀ ۱)، ضعف و ترس و لرزش بسیار (اول قرنتیان ۲: ۳). به نزد قرنتیان آمده بود. ولی در اینجا، پولس به قرنتیان هشدار می‌دهد که او از ایشان نمی‌ترسد! پولس می‌گوید: مستعد هستیم که از هر معصیت انتقام جوییم (آیۀ ۶). در عین حال پولس امیدوار است که تنبیه سخت لازم نباشد و زمانی که به قرنتس آمد، آنها را از لحاظ روحانی سالم بیابد.

۱۲ در این آیه، پولس مجددا با لحنی آمیخته با طعن به قرنتیان سخن می‌گوید. پولس اظهار می‌کند که جرات ندارد که خود را مانند آن کسانی که خود را بزرگ می‌پندارند بشمارد.
معلمان کذبه خود را بزرگ می‌پنداشتند. ایشان خود را با خود می‌پیمایند و خود را به خود مقابله می‌نمایند؛ یعنی آنها خود را محک و مبنای قضاوت بر اعمال خویش قرار می‌دادند. چه قدر این کار اشتباه است! در این دنیا فقط یک میزان و مبنا و محک صحیح برای سنجش اعمال وجود دارد و آن عیسی مسیح است. تا زمانی که خود را با عیسی مسیح مقایسه نکرده‌ایم، قادر به تشخیص اشتباهات و نارسایی‌های خود نخواهیم بود. و زمانی که خود را با عیسی مسیح سنجیدیم متوجه نقایص و کمبودهای خود خواهیم شد. تنها با سنجیدن خود با عیسی مسیح، فروتنی واقعی را تجربه خواهیم کرد.

۱۳-۱۴ پولس به خود فخر نمی‌کند. او زیاده از اندازه فخر نمی‌کند (آیۀ ۱۳). برعکس، او مراقب است که پا از اندازه‌ای که برایش مشخص شده، بیرون نگذارد. او تنها در آن وظایفی که خدا برایش مقرر کرده است، افتخار می‌کند. وظیفه‌ای که خداوند برای پولس مشخص و مقرر کرده بود، موعظه انجیل به امتها بود (اعمال ۹: ۱۵؛ رومیان ۱: ۵ را مشاهده کنید). پیرو انجام همین وظیفه بود که پولس به قرنتیان رسیده بود.

۱۵-۱۶ پولس پای خود را از حد خود بیرون نمی‌گذارد و به کاری که خود انجام نداده است فخر نمی‌کند. او کار و موعظه و بشارت دیگران را به حساب خود نمی‌گذارد. پولس رسول به جایی می‌رود که پیش از او کسی پا ننهاده باشد (رومیان ۱۵: ۲۰). پولس امیدوار است که قرنتس تبدیل به مرکز پخش و انتشار پیام انجیل به غرب اروپا گردد. ولی پیش از آن، میسحیان قرنتس بایستی رشد کرده، زندگی بالغ روحانی را تجربه کنند. در غیر آن صورت، کلیسای قرنتس، قادر به پخش و صدور پیام انجیل به جهان نخواهد بود، و آنها هرگز نخواهند توانست که پولس را در خدماتش یاری رسانند. دلیل ناتوانی کلیسای قرنتس این است که مسیح هرگز قادر نخواهد بود که از کلیسایی که آلوده به گناه است، دچار چند دستگی شده است، یا آنکه دارای تعلیم غلط می‌باشد، استفاده کند.

۱۷-۱۸ پولس رسول در اینجا از ارمیای نبی ۹: ۲۴ نقل قول می‌کند (اول قرنتیان ۱: ۳۱ را مشاهده کنید).
باشد که به خود فخر نکرده، از خود تعریف نکنیم، زیرا که این کار افراد دنیوی و مغرور است. وانگهی، بیایید که در پی تعریف و تایید از جانب دیگران نباشیم (یوحنا ۵: ۴۴؛ ۱۲: ۴۳ را مشاهده کنید). در عوض، بیایید که در خداوند فخر کرده و در پی آن باشیم که خداوند را مدح نماییم.



:: بازدید از این مطلب : 145
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : پنج شنبه 2 مرداد 1399 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 15 صفحه بعد