واپسین سخنان عیسی به شاگردانش، پیش از صعود به آسمان، این بود: «لیکن چون روحالقدس بر شما میآید، قوت خواهید یافت و شاهدان من خواهید بود، در اورشلیم و تمامی یهودیه و سامره و تا اقصای جهان » (اعمال ۱: ۸). ما مسیحیان باید شاهدان عیسی مسیح باشیم. هدف کلیسا این است که در جهان شاهدی برای عیسی مسیح باشد. این هدف اصلی کلیسا است؛ سایر عملکردهای کلیسا در مقایسه با این هدف حالتی ثانوی دارد. شاهد عیسی مسیح بودن چه معنی یی دارد؟ این سخن بدین معنی است که گفتار و رفتارمان در بین مردم، به گونهای باشد که ایشان را به سوی او جذب کند؛ و اینکه در جهان نور باشیم. عیسی فرمود: «بگذارید نور شما بر مردم بتابد تا اعمال نیكوی شما را دیده، پدر شما را كه در آسمان است تمجید نمایند» (متی ۵: ۱۶). بگذارید نور شما بتابد. این سخن بدین معنی است که ما سفیران مسیح در جهان هستیم. پولس رسول مینویسد: پس برای مسیح ایلچی هستیم (دوم قرنتیان ۵: ۲۰). وظیفه ما به عنوان سفیران یا ایلچیان این است که انسانها را با خدا آشتی دهیم. و سرانجام، شاهد مسیح بودن به این معنی است که باید به اقصا نقاط دنیا رفته، مردم را شاگرد بسازیم. عیسی به شاگردان خود فرمود: «پس رفته، همه امتها را شاگـرد سازیـد و ایشـان را بـه اسمِ اب و ابن و روحالقدس تعمید دهید. و ایشان را تعلیـم دهیـد که همه امـوری را که به شما حکم کردهام حفظ کنند» (متی ۲۸: ۱۹-۲۰). انگیزه ما برای شاهد بودن چیست؟ انگیزه ما محبت است. دومین حکم بزرگ کتاب مقدس این است: «همسایه خود را چون نفس خود محبت نما» (مرقس ۱۲: ۳۱). ما ایمانداران نان حیات را یافته ایم؛ اگر همسایه خود را دوست داشته باشیم، مشتاق خواهیم بود که این نان را به او نیز برسانیم. عیسی ما را فرا میخواند و جزو کلیسایش میگرداند تا ما برویم و میوه بیاوریم. او فرمود: «شما مرا برنگزیدید، بلکه من شما را برگزیدم و شما را مقرر کردم تا شما بروید و میوه آورید و میوه شما بماند» (یوحنا ۱۵: ۱۶). چرا عیسی به جهان آمد؟ او آمد تا هر که بر او ایمان آورد هلاک نگردد، بلکه حیات جاودانی یابد (یوحنا ۳: ۱۶). دربارۀ این موضوع بیندیشید! عیسی ما را نیز با همان هدف به میان مردم میفرستد! امروزه ما به عنوان کلیسا مقرر شدهایم تا کار مسیح را بر زمین ادامه دهیم و نوری باشیم که به انسانها طریق آسمان و رسیدن به حیات ابدی را نشان دهیم.
بنابراین، مشاهده میکنیم که هدف مبرم کلیسا این است که منتشر شود، درست همانگونه که نور در تاریکی منتشر میشود. متاسفانه بسیاری از کلیساها، از زمان تاسیس خود، دل مشغولی اصلی شان مسائل داخلی خودشان است. این کلیساها شبیه باشگاه یا محفلهای خصوصی میشوند. اعضای این کلیساها تنها در مورد برکاتی میاندیشند که امیدوارند در کلیسا بیابند. اما به این فکر نیستند که کلیسا چه برکاتی باید به مردم برساند. هدف از به وجود آمدن کلیسا هرگز این نبود که صرفا به پناهگاهی امن برای مسیحیان تبدیل گردد؛ هدف اصلی در وهله اول این بوده که کلیسا شاهدانی را آماده سازد و به میان مردم نیازمند و گمشده بفرستد. کلیسا باید سفیران، میوه آورندگان، شاگرد سازان، و میسیونرها را آماده سازد و به میان مردم بفرستد. کلیسای عیسی مسیح، کلیسایی شهادت دهنده است؛ کلیسایی است بشارتی. کلیسا چگونه در اروپا آغاز شد؟ چنین آغاز شد که شخصی به نام پولس، به شهر فلیپی در ایالت مقدونیه (واقع در یونان) رفت و کلیسایی را در آنجا تاسیس کرد (اعمال ۱۶: ۹-۱۵، ۴۰). حیات کلیسا در هندوستان چگونه آغاز شد؟ عدهای از مسیحیان به هندوستان سفر کردند و انجیل را در آنجا موعظه نمودند. برخی میگویند که نخستین میسیونری که به هندوستان رفت، تومای رسول بود. حیات کلیسا در چین چگونه آغاز شد؟ در کره چطور؟ در افریقا چطور؟ همان دلایل قبلی را میتوان ذکر کرد: شاهدانی به این سرزمینها رفتند و انجیل را موعظه کردند. البته همه اعضای کلیسا خوانده نشدهاند که به مکانی دور دست بروند و موعظه کنند. در واقع، تعداد اندکی برای این منظور فرا خوانده شدهاند. اما هر مسیحی خوانده شده تا در هر جایی که زندگی یا کار میکند، شاهدی برای مسیح باشد (اعمال ۱: ۸). همه اعضای کلیسا باید این موضوع را به یاد داشته باشند که هدف اصلی کلیسا، شاهد بودن است، آن هم نه در محل زندگی شان، بلکه تا اقصی نقاط جهان.
کلیسا شبیه یک بدن است (اول قرنتیان ۱۲: ۲۷). وظیفه اصلی قلب، پمپ کردن خون در رگهای بدن است؛ وظیفه اصلی ششها تنفس کردن است؛ وظیفه اصلی گوش شنیدن است؛ وظیفه اصلی پا راه رفتن است. اما وظیفه کلی همه اعضای بدن، این است که به آن کمک کنند تا به حیاتش ادامه دهد و کارکردی مناسب داشته باشد. این نکته در مورد همه اعضای کلیسا نیز صادق است. اگر کلیسایی شهادت ندهد و رشد و گسترش نیابد، آن کلیسا مرده است. در واقع، بهترین روش برای ارزیابی سلامت روحانی هر کلیسا، توجه به تعداد مبشرین و شاهدانی است که میفرستد، نه تعداد اعضایی که جذب میکند. برخی معتقدند که فرستادن مبشر تنها یکی از عملکردهای مهم کلیسا از مجموع عملکردهایی است که به یک میزان اهمیت دارند. آنها کلیسا را به یک صندلی تشبیه میکنند که چهار پایه آن از پرستش، مشارکت، تعلیم و بشارت تشکیل شدهاند. اما این توصیفی درست از کلیسای مسیح نیست. باید گفت که این صندلی سه پایه دارد: پرستش و مشارکت و تعلیم؛ عامل چهارم، یعنی بشارت و خدمت مبشرین، همچون چراغی است که باید بر روی صندلی گذاشته شود! پرستش و مشارکت و تعلیم فقط ابزارهای کمکی هستند برای رسیدن به هدف اصلی، یعنی بشارت و شاهد بودن.
بنابراین، مجددا باید تاکید کنیم که هدف اصلی کلیسای مسیح، بشارت و شهادت دادن است. به عبارت دیگر بشارت و شهادت فقط یکی از برنامههای متعدد کلیسا نیست، بلکه آن فعالیت مرکزی است که تمامی فعالیتهای کلیسا حول آن میچرخد. اگر به این موضوع توجه کافی داشته باشیم، تعادلی بین خدمت کلیسا و خدمت هر ایماندار به وجود میآید. اغلب توجه ما مسیحیان، به اهداف فرعی و ثانوی معطوف میشود و هدف و جهت کلی زندگی مسیحی خود را فراموش میکنیم. این اهداف ثانوی (عدالت اجتماعی، حفاظت از محیط زیست، تامین بهداشت عمومی، تعلیم و تربیت بهتر، توسعه اقتصادی و مسائل مشابه) بسیار نیکو و پسندیده هستند و مسیحیان باید به به آنها توجه داشته باشند. اما این اهداف در مقایسه با هدف اصلی و اساسی، یعنی هدایت انسانها به سوی عیسی مسیح و نجات، اهدافی ثانوی و فرعی محسوب میشوند. فراهم ساختن امکاناتی برای یک فرد که بتواند برای چند سال زندگی بهتری داشته باشد، کاری پسندیده است؛ اما در مقایسه با هدایت او به سوی حیات جاودانی در آسمان، هدیه بزرگی محسوب نمیشود. ما همواره نیاز داریم تا چشمان خود را به هدف غایی خدمات بدوزیم، یعنی به مصالحه یا آشتی دادن انسانها با خدا و وارد ساختن آنها به ملکوت او (به دوم تواریخ ۵: ۱۸-۲۰ و تفسیر آن مراجعه کنید).
عیسی چشمان خود را به هدف دوخته بود. او موعظه میکرد، تعلیم میداد، شفا میبخشید و معجزات انجام میداد؛ اما هدف همه این فعالیتها واحد بود: او میخواست تا انسانها را با خدا آشتی دهد. شفاها و دیگر معجزات او فی نفسه هدف نبودند، بلکه نشانههایی بودند بر این که او پسر خدا است؛ آنها باعث میشدند که مردم با توجه بیشتری به کلام او گوش فرا دهند. او نمیخواست به عنوان معجزه گر شناخته شود. تقریبا همیشه هنگامی که او کسی را شفا میداد، به او میگفت که در این مورد با کسی سخن نگوید. او نمیخواست که چشم مردم به روی نیاز روحانی شان بسته شود. هنگامی که مردم سعی میکردند او را ترغیب کنند تا در روستایشان باقی بماند و به شفا دادن آنها ادامه دهد، عیسی خواست آنها را نمیپذیرفت و پاسخ میداد: «مرا لازم است که به شهرهای دیگر نیز به ملکوت خدا بشارت دهم، زیرا که برای همین کار فرستاده شدهام » (لوقا ۴: ۴۳). کار اصلی عیسی این بود که انسان را وارد ملکوت خدا سازد. اگر کار اصلی او این بود، کار اصلی ما نیز، چه به عنوان فرد و چه به عنوان کلیسا، باید همین باشد.
در مورد هدف و یا ماموریت کلیسا، نکتهای دیگر نیز هست که باید ذکر کنیم: وقتی این ماموریت به کمال برسد، عیسی باز خواهد گشت و پایان جهان فرا خواهد رسید. «و به این بشارتِ ملکوت در تمام عالم موعظه خواهد شد تا بر جمیع امتها شهادتی شود؛ آنگاه انتها خواهد رسید» (متی ۲۴: ۱۴). عیسی در انتظار ما است تا انجیل را به هر قبیله و گروه فرهنگی اعلام کنیم. در دنیا اقوام و گروههای فرهنگی مختلفی وجود دارد. در متی ۲۴: ۱۴ و ۲۸: ۱۹ این گروهها امتها نامیده شدهاند. تخمین زده میشود که هنوز ۱۰۰۰۰ گروه وجود دارد که از شهادت مستمر در مورد مسیح به زبان خودشان محرومند. وظیفه اصلی هر مسیحی این است که به گسترش انجیل مسیح در میان این گروههای فرهنگی کمک کند و نیز به تاسیس کلیسایی شهادت دهنده و گسترش یابنده در درون هر گروه فرهنگی مدد رساند. تا زمانی که این وظیفه انجام نگیرد، هدف کلیسا تحقق نیافته است و مسیح باز نخواهد گشت.
این وظیفه چقدر عظیم است؟ به خاطر رشد جمعیت، تعداد غیر مسیحیان در دنیا امروزه بیش از هر دوره تاریخی دیگر است. از سوی دیگر، امروزه بیش از هر زمان دیگری، برای انجام این وظیفه، افراد ایماندار وجود دارد. این وظیفه میتواند انجام شود. در سال ۱۰۰ پس از میلاد، در مقابل هر ۳۶۰ غیر مسیحی، یک مسیحی شهادت دهنده وجود داشت. در سال ۱۹۵۰ در برابر هر بیست غیر مسیحی یک مسیحی شهادت دهنده وجود داشت. امروزه برای هر هفت غیر مسیحی، یک مسیحی شهادت دهنده وجود دارد. به همین ترتیب، چیزی نمیگذرد که نسبت مسیحیان شهادت دهنده به غیر مسیحیان، یک به چهار خواهد بود. پس این وظیفه را میتوان انجام داد.
هنوز در جهان دو میلیارد انسان هستند که امکان شنیدن انجیل را به شکلی مطلوب ندارند. هدف کلیسای مسیح رساندن پیام انجیل به این انسانها است. برخی مسیحیان خوانده شدهاند تا مبشرینی به میان این انسانها بفرستند، یعنی برای تربیت ایشان دعا کنند، از ایشان حمایت نمایند و تشویقشان کنند. برخی نیز خوانده شدهاند تا به میان این انسانها بروند. خدا هم به فرستندگان نیاز دارد و هم به روندگان. اما خواه یک مسیحی به کشورهای دور دست برود و خواه در محل زندگیاش بماند، به هر حال باید شاهدی برای مسیح باشد. در هر جا که خدمت کنیم، عیسی از ما همان میزان از تعهد و سر سپردگی را میطلبد.
۱ بعد از این وقایع، کلام خداوند در رؤیا، به ابرام رسیده، گفت: «ای ابرام مترس، من سپر تو هستم، و اجر بسیار عظیم تو. ( پیدایش فصل ۱۵)
بازتاب:
ابرام از چه چیز میترسید؟ او از این میترسید که مبادا وعدههای خداوند به اجرا درنیایند. خداوند وعده داده بود که به او زمین دهد، اما ابرام هنوز چیزی دریافت نکرده بود. خداوند به او وعده داده بود که نسل او را مانند غبار زمین بی شمار گرداند، اما ابرام هنوز پسری نداشت و زن او سارای نازا بود. اما خداوند ابرام را در رؤیا مطمئن کرد که او سپر وی، یعنی قدرت وی، و پشتیبان وی خواهد بود. و سپس خدا گفت که خود او اجر عظیم ابرام خواهد بود. این یک زمین یا یک پسر که ابرام به عنوان ارزندهترین چیز به آن نگاه کند نبود، این خود خدا بود. داشتن خود خداوند بالاترین هدیه از هدایای او میباشد. ابرام حالا بالاترین همه پاداشها را دریافت خواهد کرد: خود خداوند را.
امام جمعه قم از گسترش کلیساهای خانگی هشدار داد. به گزارش خبرگزاری فارس، محمد سعیدی در دیدار با رئیس و مسئولان اداره تبلیغات اسلامی قم، از آنان خواست که «در زمینه ترویج آموزه های دینی و اعتقادی پیشرو باشند» زیرا به گفته او «دشمنان برای ایجاد کلیساهای خانگی تلاش می کنند».
کلیسای خانگی در واقع همان خانه های پیروان مسیحیت است که به سبب ناامنی هایی که برای نوکیشان مسیحی در کلیساها پدید آمد، این افراد مراسم نیایش و عبادت خود را به خانه ها انتقال دادند. در واقع نوعی کلیسای زیرزمینی برای گردآمدن مسیحیان ایران برای عبادت و خواندن و آموزش انجیل است.
محمد سعیدی، امام جمعه قم
سخن امام جمعه قم حرف تازه ای نیست. از آغاز انقلاب ۱۳۵۷ تاکنون دگراندیشان دینی با فشار و تعرض و آزار حکومت اسلامی روبرو بوده اند. نه تنها ایرانیان بهایی و یهودی و مسیحی و زرتشتی که حتی اهل تسنن و دیگر فرقه های اسلامی چون اهل حق و درویشان گنابادی و حتی شیعیانی که به نام های ملی ـ مذهبی یا روشنفکر دینی شناخته می شوند، از آزارها و سرکوب ها درامان نبوده اند. تا آنجا که عده زیادی از آنان، به ویژه یهودیان و مسیحیان و بهاییان، چاره را در جلای وطن یافته، راه مهاجرت درپیش گرفته اند.
ایران رتبه پنجم درلیست سالانه كشورهای جفاكننده به مسیحیان
سازمان درهای باز (Open Doors) هر سال فهرستی با نام «فهرست دیدبان جهانی» از پنجاه کشور جفا کننده به مسیحیان را منتشر می کند. در فهرست ژانویه سال ۲۰۱۲، وضعیت ایران از جهت جفا بر مسیحیان درسال ۲۰۱۱ در رده پنجم و پس از، به ترتیب، کره شمالی، افغانستان، عربستان سعودی، سومالی قرار گرفته است. فهرست سال ۲۰۱۱ ایران را در مقام دوم این فهرست قرار داده بود. دلیل ارتقای وضعیت ایران در این فهرست اجرا نشدن مجازات اعدام برای نوکیشان در سال ۲۰۱۱ است.
معیار رتبه بندی کشورها در این فهرست بر اساس سرکوب مسیحیان به خاطر ایمان مذهبی آن ها است و ملاک های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، قومی و غیره را دربرنمی گیرد. به نوشته سایت محبت نیوز که خبرگزاری مسیحیان ایران است، این سازمان درفهرست امسال خود درباره ایران نوشته است:«جفای مذهبی بر برخی از اقلیت ها مانند مسیحیان و بهائیان از سال ۲۰۰۵ افزایش یافته است. جمهوری اسلامی می گوید که تنها اقوام ارمنی و آشوری ایران می توانند «مسیحی» باشند و فارس ها به صورت فطری مسلمان به حساب می آیند. از این رو نوکیشان یا ایرانیان مسیحی که از لحاظ قومی فارس محسوب می شوند، مرتد فطری هستند. همین امر سبب شده که تقریباً همه فعالیت های مسیحیان، از بشارت تا تعلیم کتاب مقدس و انتشار آن و کتاب های مسیحی به فارسی زبان غیرقانونی اعلام شوند».
این سازمان می نویسد: «بدرفتاری های حكومت مذهبی جمهوری اسلامی با مسیحیان نتیجه معكوس داشته و سبب گسترش بیش از پیش کلیسا در این کشور شده است».
ماده ۲۲۵ قانون جدید مجازات عمومی، مصوب سال ۱۳۹۰ مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان، که به گفته مقامات قضايی ايران بر اساس حدود ۶ آيه صريح قرآن در ۶ سوره مختلف، روايات، احاديث و کردار پيامبر اسلام و امامان شيعه و فتوای اکثر قريب به اتفاق مجتهدان شيعه، تدوين شده است، ارتداد یا تغییر دین برای مسلمانان را به دو مقوله "ارتداد فطری و ملی" تقسيم کرده و برای مردان مرتد مجازات مرگ و برای زنان مرتد مجازات حبس دايم تعيين کرده است.
پس از انتشار این قانون، رئيس دوره ای اتحاديه اروپا در بيانيه ای اعلام کرد:« ماده ۲۲۵ این لایحه نقض آشکار تعهدات جمهوری اسلامی به کنوانسیون های بین المللی حقوق بشر است» و از مقام های ايران در دولت و مجلس خواست برای احترام به تعهدات خود آن را تعدیل کنند
بهروز بوچانی که از شش سال پیش در جزایر مانوس در انتظار پاسخ مقامات استرالیایی است، یکی از مهمترین جوایز ادبی این کشور را به دست آورد. جایزه بهترین کتاب غیرداستانی سال برای رمانی به نام "کسی ندارم به جز کوهستان".
جایزه ادبی ویکتورین و جایزه بهترین کتاب غیرداستانی سال در استرالیا به بهروز بوچانی، پناهجوی کرد ایرانی تعلق گرفت. او برای این کتاب، روی هم ۱۲۵ هزار دلار استرالیا خواهد گرفت، هر چند اجازه ورود به این کشور را ندارد.
بوچانی این کتاب را به صورت پیامهای کوتاه در واتس اپ نوشته و به دوست مترجماش فرستاده است.
بهروز بوچانی از سال ۲۰۱۳ در جزیره مانوس در حوالی پاپوآ گینهنو در انتظار پذیرش تقاضای پناهندگی است و تنها از طریق موبایل با جهان پیرامون ارتباط دارد.
پناهجویانی که با قایقهای لاستیکی خود را پاپوآ گینهنو میرسانند، باید سالها درشرایط غیرانسانی انتظار بکشند. این بلاتکلیفی، محصول قراردادی است که دولت استرالیا با دولت پاپوآ گینهنو برای نگهداشتن "پناهجویان غیرقانونی" بسته است. استرالیا میگوید در خلال بررسی تفاضاها، پناهجویان نباید داخل این کشور باشند. این سیاست و محبوس کردن متقاضیان در جزایر دورافتاده با انتقاد شدید فعالان حقوق بشر روبروست.
بهروز بوچانی در زمان تخلیه اردوگاه مانوس در سال ۲۰۱۶، از چهرههای فعالی بود که صدای اعتراض پناهجویان را به گوش رسانهها میرساند.
او در کتاب "کسی ندارم به جز کوهستان"، مشاهدات خود از سالهای زندگی در اردوگاه مانوس و خاطرات مهاجرت را نوشته است. نوشتهها به فارسی بودهاند و امید توفیقیان آن را به انگلیسی ترجمه کرده است.
در مراسم اهدای جایزه ویکتورین، امید توفیقیان به جای بوچانی حضور داشته است.
ناهجوی کُرد برای انتشار کتابی که با موبایل نوشته برنده جایزه ادبیات استرالیا شد
جمعه 25 جمادی الاول 1440هـ - 1 فوریه 2019م
تسهیم کردن به اشتراک گذاشتن
دبی-العربیه.نت
بهروز بوچانی، پناهجوی کُرد که در جزیره مانوس پاپوآ گینه نو زندگی میکند، برای انتشار کتابی که با موبایل نوشته بود، برنده جایزه ادبیات «ویکتورین پریمر» استرالیا شد.
در همین زمینه:
تلاش پلیس پاپوآ گینه نو برای راندن پناهجویان از اردوگاه مانوس
چند هفته از بستن رسمی اردوگاه پناهجویان در جزیره مانوس میگذرد. ادامه حضور چند صد تن از پناهجویان در این اردوگاه سبب شده تا پلیس پاپوآ گینه نو وارد عمل شده و با توسل به زور این اردوگاه را برچیند. (23.11.2017)
آیات اصلی حزقیال بابهای ۳۷-۴۷ – احیای قوم اسرائیل و معبد جدید. دانیال بابهای ۷-۱۲ – رؤیای دانیال در مورد آینده. متی باب ۲۴ – نشانههای پایان جهان. لوقا ۱۷: ۲۰-۳۷، ۲۱: ۵-۳۶ – آمدن ملکوت خدا. اول قرنتیان ۱۵: ۱۲-۵۸ – قیامت. اول تسالونیکیان ۴: ۱۳-۱۸ – آمدن خداوند. دوم تسالونیکیان ۲: ۱-۱۰ – آن مرد شریر قبل از آمدن خداوند ظهور خواهد کرد. دوم پطرس ۳: ۳-۱۳ – نابودی توسط آتش در روز خداوند. اول یوحنا ۲: ۱۸، ۴: ۱-۳ – دجال و روح دجال. مکاشفه بابهای ۶-۲۲ - رؤیاهایی در مورد غضب خدا، مجازات انسان، عمل دجال و فرمانروایی پیروزمندانه مسیح.
بازگشت مسیح در کتاب مقدس تمامی مسیحیان ایمان دارند که عیسی مسیح «برای داوری بر زندگان و مردگان باز خواهد گشت» (به متی ۲۵: ۳۱-۴۶؛ مکاشفه ۲۰: ۱۱-۱۵ و مقالۀ عمومی: «مقدمه» مراجعه کنید). عیسی نه تنها مرگ و قیام خود را پیشگویی کرد (متی ۱۶: ۲۱؛ مرقس ۸: ۳۱-۳۲، ۹: ۹-۱۰، ۱۰: ۳۳-۴۳)، بلکه بازگشت خود را نیز پیشگویی نمود (متی ۱۶: ۲۷، ۲۵: ۳۱؛ مرقس ۸: ۳۸، ۱۳: ۲۶). عیسی پس از قیام از مردگان، به مدت چهل روز بر زمین ماند و به شاگردان قوت قلب میبخشید (اعمال ۱: ۳). هنگامی که شاگردان نظاره گر صعود وی به آسمان بودند، به ایشان گفته شد که به همین طوری که وی به آسمان بالا برده شد، باز خواهد گشت (به لوقا ۲۴: ۵۱؛ اعمال ۱: ۹-۱۱ مراجعه کنید). از همان ابتدا رسولان به ایمانداران تعلیم میدادند که در انتظار بازگشت مسیح باشند (اعمال ۳: ۱۹-۲۱؛ تیطس ۲: ۱۳؛ عبرانیان ۹: ۲۸).
عیسی خود وعده داد که میرود تا برای ما در آسمان مکانی حاضر سازد و نیز گفت که باز میآیم و شما را برداشته با خود خواهم برد تا ما در آسمان با او زندگی کنیم (یوحنا ۱۴: ۲-۳). عیسی همچنین به پیروانش وعده داد که آنها را در روز بازپسین بر خواهد خیزانید (یوحنا ۶: ۳۹-۴۰، ۵۴). پولس رسول میگوید که در مسیح نیز همه زنده خواهند گشت. لیکن هرکس به رتبه خود؛ مسیح نوبر است و بعد آنانی که در وقت آمدن او از آن مسیح میباشند. و بعد از آن انتها است (اول قرنتیان ۱۵: ۲۲-۲۴). پولس رسول از این قیام بدنهای ما به عنوان پسر خواندگی ما در معنی غایی آن سخن میگوید یعنی زمانی که نجاتمان کامل گردد و جلال بیابیم (به رومیان ۸: ۱۸-۲۵، ۳۰؛ فیلیپیان ۳: ۲۰-۲۱؛ و مقالۀ عمومی: «طریق نجات» مراجعه کنید). این قیام رخدادی ناگهانی خواهد بود. پولس در اول تسالونیکیان ۴: ۱۳-۱۷ مینویسد که خدا آنانی را که در عیسی خوابیدهاند با وی خواهد آورد، یعنی روح کسانی را که قبلا مردهاند. زیرا خود خداوند با صدا و با آواز رئیس فرشتگان و با صور خدا از آسمان نازل خواهد شد و مردگان در مسیح اول خواهند برخاست. آنگاه ما که زنده و باقی باشیم، با ایشان در ابرها ربوده خواهیم شد تا خداوند را در هوا استقبال کنیم. مردگان صاحب بدن جدیدی خواهند شد که نخواهد مرد و کسانیی که زندهاند بدن قبلی شان به بدنی جدید متبدل خواهد شد. این امر در لحظه ای، در طرفه العینی، به مجرد نواختن صور اخیر به وقوع خواهد پیوست (اول قرنتیان ۱۵: ۵۱-۵۳). عیسی همچنین در مورد یک صور بلند آواز سخن میگوید که هنگامی که وی فرشتگان خود را میفرستد تا برگزیدگان را از سرتاسر جهان گرد هم آورند، به صدا در خواهد آمد (متی ۲۴: ۳۰-۳۱؛ مرقس ۱۳: ۲۶-۲۷). عیسی هشدار داد که از دو نفری که در یک بستر خفتهاند (یا دو شخصی که در یک مزرعه کار میکنند، یا دو نفری که با هم دستاس میکنند)، یکی به آسمان برگرفته شده، دیگری بر زمین باقی خواهد ماند (متی ۲۴: ۴۰-۴۱؛ لوقا ۱۷: ۳۴-۳۵). بسیاری به این وقایع به عنوان «ربوده شدن» کلیسا اشاره میکنند.
اما بازگشت مسیح از این جهت نیز اهمیت دارد که زمان استقرار عدالت و صلح از سوی خدا بر زمین است. عهد عتیق نبوتهای بسیاری دارد در مورد اینکه عیسی مسیح همان ماشیخ موعود است. برخی نبوتها به مرگ او به خاطر غمها و دردهای انسان مربوط میشوند (مزمور ۲۲: ۱-۳؛ اشعیا ۵۳: ۱-۱۲؛ دانیال ۹: ۲۵-۲۶). تقریبا اکثر این نبوتها دو هزار سال پیش با مصلوب شدن و قیام مسیح به تحقق پیوست. گروهی دیگر از نبوتها نیز در مورد برقراری حکومتی عادلانه برای قوم خدا سخن میگویند (اشعیا ۲: ۱-۴، ۱۱: ۱-۱۶؛ ارمیا ۲۳: ۳-۸؛ حزقیال ۳۷: ۱۵-۲۸). این گروه از نبوتها در طی زندگی عیسی بر زمین به تحقق نپیوست. برخی آیات کتاب مقدس در مورد بازگشت مسیح به گونهای سخن میگویند که گویا زمان وقوع آن بسیار نزدیک است (عبرانیان ۱۰: ۲۵؛ یعقوب ۵: ۹؛ اول یوحنا ۲: ۱۸؛ مکاشفه ۲۲: ۷، ۱۲، ۲۰)، اما هیچکس از آن روز و ساعت خبر ندارد. عیسی میگوید که آمدن او به جهت داوری همانند برق در آسمان خواهد بود و تمامی ملتها علامت او را خواهند دید که در آسمان ظاهر خواهد شد؛ در آن زمان ایشان سینه زنی خواهند کرد (متی ۲۴: ۲۷، ۳۰؛ لوقا ۱۷: ۲۴؛ مکاشفه ۱: ۷). عیسی بازگشت خود را به آمدن دزد یا بازگشت ارباب به منزلش بدون خبر قبلی تشبیه کرد (متی ۲۴: ۴۲-۵۱؛ مرقس ۱۳: ۳۴-۳۷؛ مکاشفه ۳: ۳، ۱۶: ۱۵). پولس و پطرس نیز هشدارهای مشابهی میدهند (اول تسالونیکیان ۵: ۱-۴؛ دوم پطرس ۳: ۱۰). با وجود این، کتاب مقدس همچنین تعلیم میدهد که پیش از بازگشت مسیح، نشانههای خاصی وجود خواهند داشت تا ما بفهمیم که بازگشت او به زودی انجام خواهد شد (مرقس ۱۳: ۲۸-۲۹). عیسی فرمود: «و به این بشارتِ ملکوت در تمام عالم موعظه خواهد شد تا بر جمیع امتها شهادتی شود؛ آنگاه انتها خواهد رسید» (متی ۲۴: ۱۴؛ مرقس ۱۳: ۱۰). در ایام آخر مردمان شریر در بدی ترقی خواهند کرد، بسیاری ایمان را انکار خواهند کرد و بازگشت مسیح را استهزا خواهند نمود (متی ۲۴: ۹-۱۴؛ دوم تیموتائوس ۳: ۱-۷، ۱۳؛ دوم پطرس ۳: ۳-۱۰؛ یهودا ۱۷-۱۹). عیسی همچنین پیش بینی کرد که بر زمین جنگها، زلزله ها، قحطیها و بیماریهای واگیر خواهند بود و در آسمان نشانههایی در خورشید، ماه و ستارگان دیده خواهد شد (مرقس ۱۳: ۲۴-۲۸؛ لوقا ۲۱: ۱۰-۱۱، ۲۵-۲۶؛ مکاشفه بابهای ۶، ۸، ۹، ۱۶). این روزهای ناگوار، مصیبت عظیم خوانده شده است (دانیال ۱۲: ۱؛ مرقس ۱۳: ۱۹-۲۰؛ مکاشفه ۷: ۱۴). عیسی همچنین در مورد مسیحهای دروغین و انبیای کذبه هشدار داد که آیات و معجزات خواهند کرد تا انسانها را گمراه سازند (مرقس ۱۳: ۶، ۲۱-۲۳). یوحنای رسول مینویسد که به غیر از دجالانی که در زمان او ظاهر شده اند، دجالی بصورتی خاص ظهور خواهد کرد (اول یوحنا ۲: ۱۸-۲۲، ۴: ۱-۳). پولس تسالونیکیان را مجددا مطمئن میسازد که هنوز روز خداوند فرا نرسیده است و به آن مرد شریر اشاره میکند که هنوز ظاهر نشده است اما با هر نوع قوت و آیات و عجایب دروغ ظاهر خواهد شد و مثل خدا در هیکل خدا نشسته خود را مینماید که خداست (دوم تسالونیکیان ۲: ۱-۱۰؛ مکاشفه ۱۲: ۱۴-۱۵). ممکن است این بت در هیکل، همان مکروه ویرانی باشد که عیسی در مورد آن پیشگویی کرد (دانیال ۹: ۲۶-۲۷، ۱۲: ۱۱؛ متی ۲۴: ۱۵؛ مرقس ۱۳: ۱۴). در بابهای ۶-۱۶ از کتاب مکاشفه، رؤیای نمادین بسیاری در مورد مصیبتها و فجایع بزرگ وجود دارد که با بازگشت عیسی به جهت برقراری پادشاهی عادلانهاش به پایان میرسد. بابهای ۱۳-۱۹ در مورد فرمانروایی سیاسی (که به شکل وحش یا جانداری از دریا میآید، تصویر شده است) و نبی کاذبی سخن میگوید که آن اعمال شریرانهای را انجام خواهند داد که در مورد دجال گفته شده است (دانیال ۷: ۲۴-۲۵، ۹: ۲۶-۲۷، ۱۱: ۳۶-۴۵، ۱۲: ۱-۱۳؛ مرقس ۱۳: ۱۴، ۲۲؛ دوم تسالونیکیان ۲: ۱-۱۰؛ اول یوحنا ۲: ۱۸). این فرمانروا سپاهیان دنیا را در «حار مجدون» گرد هم خواهد آورد که با بازگشت مسیح شکست خواهند خورد (مکاشفه ۱۶: ۱۶، ۱۷: ۱۴، ۱۹: ۱۱-۲۱). به نظر میرسد که حزقیال بابهای ۳۸-۳۹ و دوم تسالونیکیان ۲: ۸ نیز این جنگ را توصیف میکنند. مکاشفه ۲۰: ۱-۷ در مورد یک دوره هزار ساله سخن میگوید که طی آن، شیطان در هاویه گرفتار خواهد بود تا دیگر نتواند ملتها را فریب دهد. در این دوره، آنانی که در دوران وحشتناک حکمرانی وحش، به خاطر خود داری از پرستش تمثال او کشته شده اند، زنده خواهند شد. همچنین در مکاشفه میخوانیم: «سایر مردگان زنده نشدند تا هزار سال به اتمام رسید». کسانی که در این زمان زنده میشوند، با مسیح به مدت هزار سال سلطنت خواهند کرد. پس از این دورۀ هزار ساله، شیطان از بند آزاد شده، مجددا ملتها را گمراه خواهد کرد تا آنها را برای جنگ علیه خدا و قومش گرد هم آورد. آنگاه آتش از جانب خدا از آسمان نازل خواهد شد و آنها را نابود خواهد کرد. سپس شیطان به جهنم افکنده خواهد شد و داوری نهایی بر مردگان انجام خواهد پذیرفت. همچنین در مکاشفه میخوانیم: و هر که در دفتر حیات مکتوب یافت نشد، به دریاچه آتش افکنده گردید (مکاشفه ۲۰: ۱۵). سه دیدگاه اصلی در مورد بازگشت مسیح با وجود اینکه در کتاب مقدس آیات بسیاری در مورد بازگشت مسیح وجود دارد، اما بسیاری از مسائل روشن نیست. هیچ آیهای در کتاب مقدس وجود ندارد که به شکلی کامل، ترتیب وقوع رخدادهای زمان آخر را ذکر کرده باشد. به مین دلیل در مورد وقایع زمانهای آخر سه دیدگاه مهم شکل گرفته است. این سه دیدگاه، در خصوص زمان ظهور ثانوی مسیح در ارتباط با دوره هزار ساله باب بیستم کتاب مکاشفه، نگرشهای متفاوتی دارند. دیدگاه نخست معتقد است که عملا بر روی زمین، سلطنتی به مدت هزار سال وجود نخواهد داشت، و این رؤیا نمادی است از سلطنت مسیح در آسمان به همراه ایماندارانی که مردهاند. مسیحیانی که این دیدگاه را دارند، معتقدند که عدد «هزار» به شکلی نمادین بیانگر کاملیت است و نشانگر کل دوره زمانی است که بین زندگی بشری مسیح و بازگشت او وجود دارد. این مسیحیان معتقدند که در بند شدن اژدها... یا شیطان (مکاشفه ۲: ۲۰)، به گونهای نمادین نمایانگر سرنگونی شیطان از مقامش به هنگام ظهور نخستین مسیح و نیز نمایانگر قدرت بازدارند روحالقدس است (لوقا ۱۰: ۱۸؛ دوم تسالونیکیان ۲: ۷؛ اول یوحنا ۳: ۸). این مسیحیان بر این موضوع تاکید میکنند که نفوس ایمانداران متوفی، هم اکنون همراه مسیح است (مکاشفه ۲۰: ۴؛ دوم قرنتیان ۵: ۶-۸؛ فیلیپیان ۱: ۲۳-۲۴؛ اول تسالونیکیان ۴: ۱۴؛ دوم پطرس ۱: ۱۳-۱۴) و نیز اینکه ملکوت خدا اگر چه آغاز شده است (متی ۱۱: ۱۲، ۱۲: ۲۸؛ کولسیان ۱: ۱۳)، اما به شکل یک حکومت قابل رؤیت در این جهان دیده نمیشود (لوقا ۱۷: ۲۰-۲۱؛ یوحنا ۱۸: ۳۶-۳۷؛ رومیان ۱۴: ۱۷). این مسیحیان معتقدند که پیشگویی دانیال در مورد هفتاد هفته پس از وقایعی که بعد از مرگ و قیام مسیح به وقوع پیوست، تحقق یافت (دانیال ۹: ۲۴-۲۷) یعنی در قالب رخدادهایی چون تاسیس کلیسا، تلاش امپراطور روم برای قرار دادن مجسمهاش در هیکل اورشلیم، و نابودی اورشلیم و هیکل آن که به گذرانیدن قربانیها پایان بخشید. این مسیحیان معتقدند قیامت اول (مکاشفه ۲۰: ۵) فقط به معنی قیام روحانی است و خاطر نشان میسازند که خدا قبلا ما را... با مسیح زنده گردانید... و با او برخیزانید و در جایهای آسمانی در مسیح عیسی نشانید (افسسیان ۲: ۴-۶؛ کولسیان ۳: ۱).
بر اساس دیدگاه نخست، قیام دوم، قیام بدن خواهد بود و زمانی به وقوع خواهد پیوست که مسیح به زمین بازگردد. این مسیحیان معتقدند که هم برای ایمانداران و هم برای بی ایمانان تنها یک قیام بدنی وجود خواهد داشت، و تنها یک داوری نهایی انجام خواهد شد (دانیال ۱۲: ۲؛ متی ۲۵: ۳۱-۴۶؛ یوحنا ۵: ۲۸-۲۹؛ مکاشفه ۲۰: ۱۱-۱۵). ایمانداران در آسمان، مسیح را به هنگام بازگشتش، ملاقات خواهند کرد (اول تسالونیکیان ۴: ۱۷). اما بلافاصله با او به زمین باز خواهند گشت تا با شیطان و پیروانش نبرد کرده، ایشان را شکست دهند (مکاشفه ۱۹: ۱۱-۲۱، ۲۰: ۷-۱۰). طرفداران این دیدگاه معتقدند که نبوتهای عهد عتیق در مورد حکومت دنیایی قوم یهود، به طور کامل در کلیسای مسیح تحقق مییابد (یوئیل ۲: ۲۸-۳۲ را با اعمال ۲: ۱۴-۲۱، و زکریا ۹: ۹-۱۳ را با متی ۲۱: ۱-۹، و ملاکی ۴: ۱-۶ را با متی ۱۱: ۱۱-۱۴، ۱۷: ۱۰-۱۳ و رومیان ۴: ۱۶ و غلاطیان ۴: ۲۲-۳۱ مقایسه کنید). بنابراین، بر اساس این دیدگاه، این گروه از نبوتهای عهد عتیق یا در دوران ما که دوران کلیسا است تحقق مییابند، یا در آسمان جدید و زمین جدید که در بابهای ۲۱ و ۲۲ مکاشفه توصیف شده است.
دیدگاه دوم در مورد بازگشت ثانوی مسیح این است که بازگشت وی «پس از دورانی که آرامش و رفاه بر زمین حاکم خواهد بود» به وقوع خواهد پیوست، که در طی آن، اکثر انسانها با ایمان بسوی خدا و مسیح باز خواهند گشت. این دوران شاید دقیقا هزار سال طول نکشد. کسانی که پیرو این دیدگاه هستند، در این مورد که ملکوت مسیح با ظهور نخستین وی قبلا آغاز شده است، با گروه اول هم نظرند؛ اما این گروه در عین حال معتقدند که جهان شاهد گسترش تدریجی ملکوت مسیح از طریق کلیسا خواهد بود (متی ۱۸: ۲۸؛ افسسیان ۱: ۱۹-۲۳). بشارت ملکوت (متی ۲۴: ۱۴) در نهایت باعث خواهد شد تا اکثر انسانها به مسیح ایمان آورند و پس از آن، به مدت هزار سال (یا یک دوره زمانی طولانی)، آرامش و برکت روحانی توسط کلیسا برقرار خواهد شد (یوئیل ۲: ۲۸-۳۲؛ اعمال ۲: ۱۷-۲۱). طرفداران این دیدگاه به نبوتهای بسیاری اشاره میکنند که میگویند ملل زمین از جنگیدن علیه یکدیگر دست کشیده، به شناخت و معرفت خدا علاقمند خواهند شد (اشعیا ۲: ۴۱؛ میکا ۴: ۱-۵؛ زکریا ۸: ۲۰-۲۳). این مسیحیان بر این عقیدهاند که بسیاری از نبوتهای دیگر نیز به شکل نمادین به این دوره اشاره دارند، یعنی دورهای که مسیح پیش از بازگشتش توسط کلیسا بر زمین سلطنت میکند (مزمور ۲ و ۷۲؛ اشعیا ۱۱: ۶-۱۰؛ حزقیال ۳۷: ۱۵-۲۸؛ زکریا ۹: ۹-۱۰). دیدگاه دوم با این نظر دیدگاه اول موافق است که بازگشت مسیح، قیام بدنی و داوری نهایی، همه یکباره و درست پیش از برقراری آسمان جدید و زمین جدید که در بابهای ۲۱ و ۲۲ مکاشفه توصیف شده اند، به وقوع خواهد پیوست.
دیدگاه سوم در مورد بازگشت مسیح، بر این نظر است که «پیش از آغاز سلطنت هزار ساله»، مسیح به زمین باز خواهد گشت و همه ایمانداران قیام خواهند کرد تا در این دوره با وی سلطنت کنند. مسیحیانی که این دیدگاه را دارند، معتقدند که انبیا به شکلی نمادین سخن گفته اند، اما بر این موضوع تاکید دارند که تمامی رخدادهایی که به شکل نمادین توصیف شده اند، عملا به وقوع خواهند پیوست. بنابراین، اکثر این مسیحیان معتقدند که وعدههای عهد عتیق به یهودیان، در سلطنت هزار ساله آینده عملا تحقق خواهند یافت (اشعیا ۱۱: ۱-۶، ۶۵: ۱۸-۲۵؛ ارمیا ۲۳: ۵-۸؛ حزقیال ۳۷: ۱۵-۲۸؛ زکریا ۱۴: ۹-۲۱). در رومیان ۱۱: ۲۵-۲۹، پولس رسول به وعدههای عهد عتیق اشاره میکند تا نشان دهد که یهودیان در نهایت به انجیل ایمان خواهند آورد. به علاوه، این مسیحیان معتقدند که تمامی دورههای زمانی که در نبوتها به آنها اشاره میشود، صرفا جنبه نمادین ندارند و به شکلی دقیق به وقوع خواهند پیوست. آنان معتقدند که بابهای ۶-۱۹ مکاشفه، توصیف کننده مصیبتی عظیم در آینده میباشد که دقیقا پیش از بازگشت مسیح به جهت برقراری سلطنت هزار ساله اش، به وقوع خواهند پیوست (دانیال ۱۲: ۱؛ مرقس ۱۳: ۲۴-۲۷؛ لوقا ۲۱: ۱۰-۱۱، ۲۵-۲۷). آنان معتقدند که هفتاد هفته ذکر شده به زبان دانیال (دانیال ۹: ۲۴-۲۷)، دقیقا معادل ۴۹۰ سال است. ۶۵ «هفتۀ» نخست (یا ۴۸۶ سال) از صدور فرمان به جهت تعمیر نمودن و بنا کردن اورشلیم که در سال ۴۴۵ پیش از میلاد مسیح صادر شد آغاز شده (نحمیا ۲: ۱-۹) و تا ظهور مسیح رئیس، یعنی عیسی، ماشیخ موعود به طول انجامید. این مسیح موعود باید منقطع شده (یعنی اتفاقی که با مرگ مسیح بر صلیب تحقق یافت)، و اورشلیم و هیکل آن باید منهدم گردد (که این امر در سال هفتاد میلادی بوسیله سپاهیان رومی تحقق یافت). این مسیحیان معتقدند که رخدادهای هفتاد «هفته» یا هفت سال نهایی، در یک قرن پس از مرگ مسیح تحقق نیافتند، بلکه در دوره زمانی هفت ساله مصیبت عظیم و درست پیش از بازگشت مسیح برای برقراری پادشاهی اش، به وقوع خواهند پیوست.
طبق این دیدگاه سوم، پادشاه یا آن رئیس که میآید (دانیال ۷: ۲۴-۲۵، ۹: ۲۶-۲۷، ۱۱: ۳۶) با آن مرد شریر که پولس به او اشاره میکند (دوم تسالونیکیان ۲: ۱-۱۰)، و نیز با وحش یا نبی کاذب بابهای ۱۳-۱۹ مکاشفه، یکی است. این رئیس یا پادشاه در اواسط دوره مصیبت هفت ساله، عهد خود را با قوم اسرائیل نقض کرده، تمثال خود را در هیکل جدید یهودیان به جهت پرستش بر پا خواهد داشت (حزقیال بابهای ۴۰-۴۷؛ دانیال ۹: ۲۷، ۱۳: ۱۱؛ مرقس ۱۳: ۱۴؛ دوم تسالونیکیان ۲: ۴؛ مکاشفه ۱۳: ۱۴-۱۵). در طی این دورۀ مصیبت، بسیاری از یهودیان و نیز اشخاص بسیاری از ملل مختلف جهان، به عیسی ایمان خواهند آورد (رومیان ۱۱: ۲۵-۳۱؛ مکاشفه ۶: ۹-۱۱، ۱۴: ۳، ۱۵: ۲-۴، ۲۰: ۴). در پایان دوران مصیبت عظیم، با بازگشت عیسی مسیح، سپاهیان وحش در حار مجدون نابود خواهد شد (زکریا ۱۴: ۱-۹؛ مکاشفه ۱۹: ۱۱-۲۱). پیروان این دیدگاه معتقدند که متی ۲۵: ۳۱-۴۱ توصیف کننده داوری بر ملتها، پیش از آغاز سلطنت هزار ساله زمینی است؛ و نیز معتقدند هر دو قیام مورد اشاره در مکاشفه ۲۰: ۱-۱۲ قیام بدنی هستند، بدین معتی که قیام نخست، قیام ایماندارانی است که پیش از سلطنت هزار ساله چشم از جهان فرو بسته اند؛ و قیام دوم، قیام بی ایمانان به جهت داوری نهایی است. آنگاه آسمان و زمین قدیم توسط آتش نابود شده، آسمان و زمین جدید آفریده خواهد شد (دوم پطرس ۳: ۱۰-۱۳؛ مکاشفه ۲۱: ۱).
در میان کسانی که پیرو دیدگاه سوم هستند، در مورد زمانی که ایمانداران قیام کرده (یا بدنشان متبدل خواهد شد) تا خداوند را در آسمان ملاقات کنند، اختلاف نظر وجود دارد. برخی بر این عقیدهاند که بازگشت مسیح شامل دو بازگشت به زمین است؛ بازگشت نخست، بازگشتی کوتاه و ناگهانی و در ابرها پیش از آغاز دوره مصیبت خواهد بود و بدین منظور صورت میگیرد تا تمام کسانی که پیش از آن به عیسی ایمان داشته اند، زنده شوند (اول تسالونیکیان ۴: ۱۷)؛ پس از آن، مسیح و ایمانداران به آسمان میروند تا در بزم نکاح بره شرکت جویند (متی ۲۵: ۱-۱۳؛ مکاشفه ۱۹: ۹). این بازگشت نخست غیره منتظره و همانند آمدن دزدی در شب خواهد بود (متی ۲۴: ۴۲-۵۱؛ اول تسالونیکیان ۵: ۱-۴؛ مکاشفه ۳: ۳). بازگشت دوم، بازگشت عملی مسیح به زمین به همراه ایمانداران قیام کرده خواهد بود تا وحش را شکست دهد و پادشاهی خود را بر زمین آغاز کند. عیسی در یوحنا ۱۴: ۲-۳ وعده داد که از آسمان باز خواهد گشت تا ما را برداشته و با خود ببرد. این مسیحیان به جدایی ناگهانی بین کسانی که برداشته شده و کسانی که واگذارده میشوند، اعتقاد دارند (متی ۲۴: ۴۰-۴۱). پولس رسول میگوید خدا ما را تعیین نکرد برای غضب (اول تسالونیکیان ۵: ۹). عیسی به ما تعلیم داد که دعا کنیم تا از جمیع این چیزهایی که به وقوع خواهد پیوست نجات بیابیم (لوقا ۲۱: ۳۶). این مسیحیان خاطر نشان میسازند که مکاشفه ۲۰: ۴-۶ تنها در وصف کسانی است که به خاطر خود داری از پرستش وحش سر بریده شدهاند. این مسیحیان معتقدند که تمامی ایمانداران حقیقی، پیش از آغاز مصیبت، قیام خواهند کرد و به آسمان خواهند رفت؛ قیام مشروح در مکاشفه ۲۰: ۴-۶ تنها شامل کسانی میشود که در طی دورۀ هفت ساله مصیبت ایمان آوردهاند و سپس جان سپردهاند. قیام بی ایمانان قبل از داوری نهایی خواهد بود.
با وجود این، برخی از مسیحیان که پیرو دیدگاه سوم در مورد بازگشت مسیح هستند (یعنی این دیدگاه که عیسی پیش از دوره سلطنت هزار ساله باز خواهد گشت)، معتقدند که در طی مصیبت هفت ساله، کلیسا نیز در آزار و جفا خواهد بود. آنان نیز با این دیدگاه موافقند که مسیحیانی که در زمان آمدن مسیح زنده اند، به آسمان ربوده خواهند شد تا با مسیح که همراه با ایمانداران فوت شده میآید، ملاقات کنند؛ اما از آنجا که آنان معتقدند این بازگشت مسیح پس از دوره مصیبت هفت ساله به وقوع خواهد پیوست، پس میگویند که عیسی در آن زمان وحش را در حار مجدون شکست داده، ملکوت خود را برقرار خواهد کرد. آنان خاطر نشان میسازند که آوای ناگهانی صور و گرد هم آمدن ایمانداران قیام کرده در متی ۲۴: ۱۵-۳۱، به بازگشت مرئی مسیح با قدرت و جلال و پس از یک دوران جفای هولناک مربوط شده است. آنان همچنین میگویند که نبوت لوقا ۱۷: ۲۶-۳۷ در مورد ربوده شدن یک فرد و ماندن فرد دیگر، به نابودی و خرابی ناگهانی ارتباط داده شده است. از نظر آنان، عیسی هیچگاه تعلیم نداد که دو بار خواهد آمد. بنابراین، آنان نیز همراه با پیروان دیدگاه اول و دوم، معتقدند که بازگشت ثانوی مسیح رویدادی است واحد. اما برخلاف دو دیدگاه نخست، معتقدند که بازگشت مسیح پیش از سلطنت هزار ساله او بر زمین خواهد بود. این مسیحیان معتقدند که تنها دو نوع قیام وجود دارد. قیام اول قیام همه ایمانداران به هنگام بازگشت مسیح پس از مصیبت عظیم و پیش از آغاز سلطنت هزار ساله خواهد بود؛ و قیام دوم قیام بی ایمانان خواهد بود که پیش از داوری نهایی انجام خواهد شد.
خلاصه ما هر دیدگاهی که در مورد بازگشت مسیح داشته باشیم، نباید در مورد این موضوع به جر و بحث و مجادله بپردازیم. همه ما به بازگشت عیسی مسیح ایمان داریم که طی آن، او ما را برای حیات جاودانی زنده خواهد ساخت. جزئیات دقیق این امر در نجات ما تاثیری ندارد. بازگشت مسیح باید به ما در زندگی شخصی و خدمتمان قوت قلب بدهد. کلام خدا به ما هشدار میدهد که اجازه ندهیم مشعلهای ایمان و شهادتمان خاموش شود (متی ۲۵: ۱-۱۳). به ما هشدار داده شده که در رفتارمان بیدار و هشیار بوده و در هر سیرت مقدس باشیم و اجازه ندهیم دلهایمان با اندیشههای دنیوی سنگین گردد (لوقا ۲۱: ۳۴-۳۶؛ اول تسالونیکیان ۵: ۴-۱۱؛ دوم پطرس ۳: ۱۱-۱۴). پس ما باید بیدار باشیم تا مبادا هنگامی که صاحب خانه آید، ما را خفته یا در حال ستم به دیگران ببیند؛ ما باید در حال انجام کاری باشیم که او به ما سپرده است (متی ۲۴: ۴۵-۵۱، ۲۵: ۱۴-۳۰؛ مرقس ۱۳: ۳۵-۳۷؛ اول قرنتیان ۳: ۱۱-۱۵، ۱۵: ۵۸؛ دوم قرنتیان ۵: ۱۰). این کار میتواند بشارت دادن (متی ۲۴: ۱۴؛ مرقس ۱۳: ۱۰)، یا خدمات مختلف به دیگران باشد (متی ۲۵: ۳۱-۴۶). توبه ما، رفتار ما و شهادت ما عملا میتواند باعث تسریع در بازگشت او شود (مرقس ۱۳: ۱۰؛ اعمال ۳: ۱۹-۲۱؛ دوم پطرس ۳: ۱۱-۱۲). زیرا که فیض خدا... ما را تادیب میکند... تا با خرد اندیشی و عدالت و دینداری در این جهان زیست کنیم. و آن امید مبارک و تجلی جلال خدای عظیم و نجات دهنده خود ما عیسی مسیح را انتظار کشیم (تیطس ۲: ۱۱-۱۳). آمین بیا، ای خداوند عیسی (مکاشفه ۲۰: ۲۲).