نوشته شده توسط : reza ranjbar

حکم مرگ برای نوکیشان مسیحی و وحشت از گسترش تغییر دین

۱۵ اسفند ۱۳۹۰

حکم مرگ برای نوکیشان مسیحی و وحشت از گسترش تغییر دین
حکم مرگ برای نوکیشان مسیحی و وحشت از گسترش تغییر دین

نطق آیت الله خامنه ای در قم در سال ۱۳۸۹ چراغ سبزی بود برای هجوم سازمان یافته به کلیساهای خانگی و پیروان اقلیتهای مذهبی

از آغاز انقلاب ۱۳۵۷ تاکنون دگر اندیشان دینی، از بهایی و یهودی و مسیحیان و نوکیشان و زرتشتیان تا اهل تسنن و دیگر فرقه های اسلامی چون اهل حق و درویشان گنابادی و غیره با فشار و تعرض و آزار حکومت اسلامی روبرو بوده اند. عده زیادی از آنان بهویژه یهودیان و مسیحیان و بهاییان دست به جلای وطن زدند و راه مهاجرت درپیش گرفتند.

با گرویدن مسلمانان ایرانی به مسیحیت چند رهبر کليسا مانند کشیش هوسپیان (مرداد ۷۲ در کرج به قتل رسید) و کشیش دیباج و کشیش میکائیلیان (مرداد ۷۳ پس از ربوده شدن به قتل رسیدند و جنازه قطعه قطعه شده آنها که در یک فریزر نگهداری می‌شد بعدها کشف شد. با ترتیب دادن یک نمایش امنیتی سه دختر به عنوان عضو سازمان مجاهدین خلق مسئول این قتل‌ها اعلام شدند) در ايران کشته شدند و صدها مسيحی تحت بازجويی قرار گرفتند و زندانی شدند. چاپ کتاب مقدس مسیحیان به زبان فارسی ممنوع شد، و بسیاری از نسخه های کتاب مقدس در کنار موادمخدر و بطریهای مشروب الکلی به آتش کشیده شد. خدمات کلیساها تعطیل و به خانه ها کشیده شد. اخیرا نیز خدمات دو کلیسا در تهران به زبان فارسی و در روزهای جمعه ممنوع شده است. مسلمانان ایرانی که به مسیحیت می گروند در خطر مرگ با اتهام ارتداد نیز روبرو هستند.

یوسف ندرخانی، کشیش مسیحی هر لحظه در خطر مرگ

به گزارش خبرگزاری اسوشیتد پرس، مجلس نمایندگان آمریکا روز جمعه ، ۱۲ اسفند با صدور قطعنامه ای «تداوم اعدامهای» اقلیتهای مذهبی و حکم اعدام کشیشی را که با اتهام ارتداد در انتظار اعدام با دار به سر می برد، محکوم کرد.

کشیش یوسف ندرخانی از سال ۱۳۸۸ دربازداشت است و درخواست مسئولان برای نفی اعتقادش به مسیحیت را رد کرده است. طبق قانون مجازات اسلامی درصورت ابراز پشیمانی محکوم از تغییر دین اسلام، حکم اعدام لغو می‌شود. در تاریخ سوم تا ششم مهرماه سال ۱۳۹۰ دادگاه رشت سه بار از آقای ندرخانی خواست توبه کند تا حکم ارتداد او لغو شود. اما کشیش ندرخانی که از ۱۹ سالگی آیین کلیسای تبشیری مسیحیت را برگزیده، از عقیده اش بازنگشت و به اتهام ارتداد به اعدام محکوم شد. حکم اعدام او در اسفند ۱۳۹۰، به دایره اجرای احکام زندان لاکان رشت ابلاغ شده و نزدیکان او همراه با جامعه مسیحیان و مدافعان حقوق بشر و جامعه بین المللی نگرانند که حکم هر لحظه به اجرا درآید.

قطعنامه مجلس نمایندگان آمریکا که به ابتکار جوزف پیتس نماینده کنگره مطرح شد از ایران خواسته است ندرخانی و همه کسانی را که به خاطر مذهب زندانی اند آزاد کند. این نماینده کنگره تاکید کرد که ایران از امضا کنندگان قطعنامه حقوق بشر است که در آن برآزادی مذهب و آزادی تغییر دین تاکید شده است. اصل ۲۳ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز تصریح کرده است که: «تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ‌کس را نمی‌توان به صرف داشتن عقیده‌ای مورد تعرض و مؤاخذه قرار داد».

به گزارش خبرگزاری فرانسه، اين قطعنامه سمبوليک با ۴۱۸ رای مثبت و بدون مخالف به تصويب رسيده است.

سیاستمداران و فعالان مدنی آلمان نیز در قبال خبرارسال حکم کشیش ۳۵ ساله ایرانی به اجرای احکام زندان رشت ابراز نگرانی کردند. مارکوس لونینگ، نماینده ویژه دولت آلمان در امور حقوق بشر، روزپنجشنبه ۴ اسفند صدور حکم اعدام برای این کشیش ایرانی را محکوم کرد و خواستار آزادی اوشد. هرمان گروهه، دبیر کل حزب دمکرات مسیحی آلمان صدور حکم اعدام برای تغییر دین را بر خلاف همه قوانین حقوق بشری دانست. نمایندگان مجلس آلمان نیز با تهیه توماری از دولت ایران خواستار آزادی کشیش ندرخانی شدند.

اتحادیه اروپا و وزارت خارجه آمریکا نیز پیش تر در کنار سازمانهای مدافع حقوق شر خواستار توقف حکم اعدام و آزادی کشیش ندرخانی شده اند.

محمدعلی دادخواه وکیل آقای ندرخانی گفته بود که دادسرای گیلان صدور حکم نهایی برای این کشیش کلیسای خانگی را به دلیل جنبه تخصصی و مذهبی آن به نظر آیت‌الله خامنه‌ای موکول کرده است.

نهادهای مدافع حقوق بشر ایرانی، می گویند به رغم تلاش هایشان برای کسب خبری از سرنوشت یوسف ندرخانی، چهارماه است که خبری از ندرخانی در دست نیست.

مرکز آمریکایی «قانون و عدالت» که با ایجاد صفحه «توییتر برای یوسف»، کمپینی بین المللی برای آزادی ندرخانی به راه انداخته است بیم از آن دارد که ندرخانی اعدام شده باشد.

بالاگرفتن موج بازداشتها

به نظر می رسد حتی انتخابات مجلس نهم هم نتوانست ولو به صورت موقت، موج حمله مقامهای امنیتی را به پیروان ادیان و عقایدی سوای مذهب تشیع دوازده امامی اسلامی ، بهویژه به مسیحیان نوکیش و بهائیان و درویشان گنابادی، اگرنه متوقف که دست کم خفیف کند. و دامنه و روند این جریان مسیحیت ستیز پس از شهرهای تهران، اهواز ، شیراز ، واصفهان و همدان به شهرستان كرمانشاه رسیده است.

در دوم اسفند ماه، سه روز پیش از آغاز هفته انتخابات، ماموران امنیتی با هجوم به کلیسایی خانگی در کرمانشاه ۱۱ نوکیش مسیحی را بازداشت کردند که از محل نگهداری سه تن از آنان خبری در دست نیست.

در اصفهان همزمان با بازداشت حکمت سلیمی كشیش كلیسای اصفهان ، ماموران اطلاعات اصفهان صبح روز چهارشنبه سوم اسفندماه ۱۳۹۰ خانم گیتی حكیم پور۷۸ ساله را که از اعضا و خادمان كلیسای لوقای اصفهان بود بازداشت کردند.

مسعود دلیجانی که از فرهنگیان كرمانشاه و معلم مدرسه است در پی ابلاغ حکم دادگاه کرمانشاه، برای تحمل ۳ سال حبس خود راهی زندان دیزل آباد كرمانشاه شد؛ زندانی که وضعیت آن بسیار اسفناک توصیف شده است. علاوه بر روند مبهم قضایی دادگاه، این نوکیش مسیحی نه تنها از حق وكیل مدافع منتخب محروم بوده، بلکه امكان دفاع از خود را هم نداشته است. مسعود دلیجانی ۲۶ اسفندماه ۱۳۸۹ به همراه همسر و ۹ تن دیگر از نوكیشان مسیحی در یك كلیسای خانگی توسط ماموران لباس شخصی اطلاعات كرمانشاه بازداشت شد. او پس از تحمل دوران بازداشت خود در شرایطی که به نوشته سایت محبت نیوز سخت و طاقت فرسا توصیف شده در ۱۸ تیرماه ۱۳۹۰ پس از گذراندن ۱۱۴ روز كه بیشتر در سلول انفرادی بازداشتگاه وزارت اطلاعات كرمانشاه بود، با سپردن وثیقه به طور موقت آزاد شد.ه بود.

ـ سخنان رهبر یا فرمان آتش
به نوشته سایت محبت نیوز در سال‌های دولت اصلاحات فشار بر مسيحيان کاهش يافته بود، اما از زمان روی کار آمدن دولت محمود احمدی‌نژاد اين فشارها افزايش يافت. اما افزایش فشار بر مسیحیان و بهائیان و درویشان و دیگر دگر باوران پس از آن به اوج رسید که آیت الله خامنه ای در روز ۲۷ مهر ۱۳۸۹ در اولین روزسفر نه روزه اش به قم ضمن اعلام آن که «فتنه سال ۸۸ کشور را در برابر میکروبهای سیاسی و اجتماعی واکسینه کرد»، گفت «دشمنان اسلام» قصد دارند که دین را در جامعه ایران تضعیف کنند و برای این کار، از جمله به «اشاعه بی بند و باری و اباحی گری، ترویج عرفان های کاذب، ترویج بهائیت و گسترش کلیساهای خانگی» می پردازند.

در پی آن مقامهای سیاسی و مذهبی دیگر نیز با سخنانی به این موج دامن زدند تا مقامهای امنیتی و قضایی بتوانند به صورتی سازمان یافته به دگر باوران و اقلیتهای مذهبی هجوم آورند.

پشتیبانی مقام های مذهبی دیگر:

محمد تقی مصباح یزدی- چندی بعد در اردیبهشت ماه ۱۳۹۰ محمدتقی مصباح یزدی، از بانیان عقاید مهدویت باوری، که نامش به عنوان مرجع صدور فتوای قتلها در جریان قتلهای زنجیره‌ای شهرت دارد از «ترويج مسيحيت» در برخی استان‌ها انتقاد کرد و گفت: «در راستای مبارزه با مسيحيتی كه در بعضي استانها رواج پيدا می‌كند كارهايی انجام گرفته و هزينه‌هايی هم صرف شده است اما بازدهی ندارد به اين دليل كه برنامه و نظارتی نیست.»

وحید خراسانی ـ پیشتر از او نیز آیت الله وحید خراسانی، از مراجع تراز اول شیعه و از منتقدان حاکمیت فعلی، با هشدار دادن در مورد افزایش گرایش جوانان به مسیحیت آن را ناشی از سوء مدیریت حکومت دانسته بود. او گفت: «مردم دارند مسیحی می شوند اینها دنبال ریاست خودشان‌ هستند...یكی نیست به این دستگاه بگوید این همه تبلیغات مسیحیت ضال و مضل حتی در قم به چه معناست؟....اینها را دارند به خورد این امت می دهند و درقبال اسلام، این دستگاه با این بساط اگر یک جایی یک كلمه بویی برای تزلزل مقام من باشد همه آنجا حاضر می شوند، اما دین و ایمان از مغز این جوان ها برده می شود همه در خفقان و خوابیده اند». او افزود: «دنبال مقام و مالند دم از اسلام می زنند، بساط تبلیغ مسیحیت باید از این مملكت برچیده شود والا آبرو برای ... نخواهم گذاشت.»
پاسخ اکبر گنجی ـ اکبر گنجی، روزنامه نگار ناراضی درباره سخنان آیت الله وحید خراسانی در سایت «روز» نوشت: «این حکم ناقض حقوق بشر، از ضعف ایمان به دین خود حکایت می کند. اگر به حقانیت دین خود باور داریم، نباید از تبلیغ یهودیت و مسیحیت و بهائیت و بودیسم و... بهراسیم. بگذارید پیروان ادیان مختلف آزادنه دین خود را تبلیغ/ترویج کنند، دین حق در این بازار خریداران بیشتری پیدا خواهد کرد. ممانعت و سرکوب، شأن جباران است. فقیهان به طرق مختلف برای خود “حق ویژه” برساخته اند... نباید این «حق ویژه» را به آنان داد که به دیگر مومنان دشنام دهند، و کسی مجاز به انتقاد از آنان نباشد. نباید این «حق ویژه» را بدانان داد که فرمان سرکوب صادر کنند، و کسی مجاز نباشد بگوید:حضرت آیت الله، شما یکی از ناقضان حقوق بشر هستید. حضرت آیت الله با اینکه در حکومت نیست، و نشانی از مبارزه با حاکم ستمگر از خود بروز نداده، اما در قامت ستمگر ظاهر می شود. به جای آنکه به «سلطان جائر» که خود استاد سرکوب اقلیتهای دینی است، بگوید:مسیحیان و یهودیان و بهائیان و سنیان هم چون من و تو «انسان» اند، چرا بر آنها ستم روا می داری؟ به سلطان فرمان می دهد که ستمگری بر آنان را افزایش دهد. وگرنه، آبرو برای دولت باقی نخواهد گذارد.»

اکبر گنجی در جای دیگری از این مقاله می نویسد: «مرجع تقلید ما فاقد حس ستم شناسی است. هزاران هزار جنایت و شکنجه و ظلم در سه دهۀ گذشته به وسیلۀ این «نظام سلطانی فقیه سالار» رفته و می رود و این آیت الله آنها را ندیده یا نادیده گرفته است... حضرت آیت الله در مقام آمر سرکوب هویدا می شود. وقتی او حکم برچیدن بساط تبلیغ مسیحیت را صادر می کند، سربازان گمنام امام زمان- سعید امامی/طائب ها - دست به کار شده و بساط آنان را به شیوه ای که بساط دیباج و میکائیلیان را برچیدند، بر می چینند. عدالت (حقوق بشر) داور مستقل آدمیان است، نه مشرب فقهی آیت الله. بر مبنای این میزان عدالت، مرجع تقلید حوزۀ علمیه قم، ناقض حقوق بشر و عدالت است.»

عباس کعبی- حجت الاسلام عباس کعبی، عضو مجلس خبرگان رهبری، با اشاره به موضوع «کلیسای خانگی» که در سخنان آیت‌الله خامنه‌ای آمده بود گفت: «مسئله کلیسای خانگی طرحی ضددینی و ضدهویتی است» که به گفته او «می‌توان آن را ضدامنیت هم به حساب آورد» و «طرحی است که توسط تروریست‌ها و جاسوسی شکل گرفته و ربطی به مسیحیت اصیل ندارد.»
محمد فاضل لنكرانی- حجت‌الاسلام فاضل لنکرانی عضو جامعه مدرسين حوزه علميه قم، با هشدار از فعاليت كليساهای خانگی، از مسئولان كشور درخواست کرد برای «حفظ و صيانت از شهرهای مذهبی كشور «تمهيدات ويژه‌ای» در نظر بگيرند.»

کلیسای خانگی در واقع همان خانه های پیروان مسیحیت است که به سبب ناامنیهایی که برای نوکیشان مسیحی در کلیساها پدید آمد این افراد مراسم نیایش و عبادت خود را به خانه ها انتقال داده اند. در واقع نوعی کلیسای زیرزمینی برای گردآمدن مسیحیان ایران تعبیر می شود.

مقامهای امنیتی و سیاسی

علی لاریجانی – رئیس مجلس شورای اسلامی یک روز پس از سخنان آقای خامنه ای، در نطقی در مجلس، اظهارات او را که از مسئولان خواستار برچیدن کانون عرفان‌های بدلی شده بود دلیل دیگری بر جدی بودن حمله حکومت به اقلیت‌های اجتماعی و مذهبی شمرد.

حیدر مصلحی- وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی از رواج مسیحیت در میان «نخبگان حوزوی» خبر داد که «هدف سرویس های اطلاعاتی غربی قرار گرفته و برایشان تله گذاشته اند.»

آقای مصلحی روز پنجشنبه اول مهر ماه به رواج مسیحیت در میان «شیعیان معتقد» و «قدرت تخریبی آنها» اشاره کرد و گفت: «امروزه بسیاری از افرادی که به تازگی مسیحی شده اند، روزی مخلصین اهل بیت و شیعه های معتقد بودند و دشمنان با روشهای علمی آنها را به ترکیه کشانده و برای آنها مراسم غسل تعمید گذاشته اند.»

مرتضی تمدن- استاندار تهران روز ۱۴ دی /۴ ژانویه ۲۰۱۰ اندکی پس از اعیاد مسیحی از بازداشت عده ای از سران مسیحیان تبشیری در تهران خبر داد و گفت عده دیگری هم در آینده نزدیک بازداشت خواهند شد .او مسیحیان تبشیری ایران را جریانی «فاسد و منحرف» خواند که افکار خود را «از طریق محافل فرهنگی که در انگلیس دایر است» ترویج می کند. استاندار تهران بی آن که از هویت و تعداد بازداشت شدگان خبر دهد کار آنان را مصداق «تهاجم فرهنگی دشمن» دانست. استاندار تهران که «فعالیت‌های تبشیری» را با «تهاجم نظامی و فرهنگی انگلستان» به ایران مرتبط دانسته بود از برخورد با مبشران مسیحی در استان تهران خبر داد و گفت: «سران این جریان در استان تهران به دام افتاده‌اند و شمار بیشتری نیز در آینده نزدیک دستگیر خواهند شد» او مسیحیان تبشیری را با طالبان و وهابیت مقایسه کرد: «آنان مانند جریان طالبان و وهابیت که به عنوان یک آفت خود را در دین اسلام جا زده‌اند، به نام مسیحیت و به پشتوانه انگلیس حرکتی را طراحی و پیش می برند.»

مسیحیان تبشیری یا پیروان کلیسای اوانجلیست، سعی می کنند عقاید دینی خود را بین غیرمسیحیان تبلیغ کنند.

پس از او نوبت به سایت خبر انلاین نزدیک به علی لاریجانی رسید که در تیرماه ۱۳۹۰ مسیحیت و بهاییت را در در کنار هم قراردهد و به هردو بتازد. این در حالی ست که در قانون اساسی جمهوری اسلامی مسیحیت در کنار ادیان زرتشتی و یهودی در جزو ادیان رسمی شناخته شده. این سایت حکومتی نوشت: «در سالهای اخیر به عکس دو دهه پیشین که بهائیان و مسیحیان برای تبلیغ در ایران در موضع ضعف بودند، امروز هجوم تازه ای آغاز شده و با استفاده از بحرانهای سیاسی و فکری موجود زمینه ای برای بروز پیدا کرده است. در این باره چه باید کرد؟» این سایت نوشت:«یکی از آثار بالا گرفتن منازعات سیاسی در چند سال اخیر، دور شدن مراکز علمی و مذهبی ما از کارهای علمی و تبلیغی ارزشمند در حوزه دفاع از دین و مواجهه با تبلیغات مسیحیت و بهائیت و در نتیجه میدان داری آنهاست.»

ورود مقام های قضایی و ماموران امنیتی

همه این سخنان در واقع به منزله صدور فرمان حمله و بازداشتهای گسترده به نوکیشان مسیحی بود که راه را برای مقامات قضایی و امنیتی جمهوری اسلامی گشود و با دستور آنان تاكنون عده کثیری از نوكیشان مسیحی در برخی از شهرهای ایران در كلیساهای خانگی، منازل و یا محل كارشان بازداشت شده و می شوند.

دست کم ۲۸۵ مسیحی در ۳۵ شهر ایران در نیمه دوم سال ۲۰۱۰ دستگیر شدند. علاوه بر هفته ها و یا حتی ماهها تحمل زندان که اکثر مدت آن در انفرادی بوده است، اکثر بازداشت شدگان که در واقع جزو زندانیان گمنام عقیدتی هستند در بازداشت گاه تحت فشار و شکنجه های سخت قرار می گیرند و تهدید می شوند که پس از آزادی از آنچه دیده و کشیده اند سخن نگویند.

علیرضا نجف زاده ، ۲۳ ساله، متاهل و دارای یك فرزند، یکی از آنان است که پس از تحمل مشقت بسیار توانست با خانواده اش از ایران خارج شود. او در مامن خود لب به افشا گری گشود و از این حکایت پرده برداشت. او که ساكن شهرستان شهریار و عضو كلیساهای خانگی كرج بود به مدت ۳ روز تحت بدترین شكنجه های روحی و جسمی قرار گرفت. به نوشته سایت محبت نیوز «به خاطر وجود آثار شكنجه و تنبیه بدنی ماموران اطلاعات با این شرط به این شهروند مسیحی اجازه مرخص شدن از بازداشتگاه را دادند كه اجازه ندارد در این مورد با كسی صحبت كند و برای درمان تن مجروح خود به هیچ پزشك یا بیمارستانی هم مراجعه نكند».
کشیش هرمز شریعت، از رهبران مسیحی ایرانی و مسئول سازمان خدماتی «ایران زنده» به سایت محبت نیوز گفته است: «هر از گاهی مسئولین جمهوری اسلامی مسیحیان را بازداشت می کنند و حتی خانواده های آنها را هم در جریان نمی گذارند. مسیحیان دستگیر شده حتی دسترسی به وکیل هم ندارند و بدتر از آن حتی رسما اتهامشان به آنها تفهیم نمی شود.»

به گزارش محبت نیوز با فرا رسیدن كریسمس و آغاز سال نو میلادی ۲۰۱۲، خبرهایی از اجرای حكم دادگاههای انقلاب اسلامی برای نوكیشان مسیحی و بازداشت و هجوم ماموران امنیتی به اجتماع مسیحیان منتشر شده است، که به دلیل عدم دسترسی به منابع خبری و تهدید خانواده زندانیان مسیحی، بسیاری از خبرها و گزارشها منتشر نمی شود.

کودکان بازداشت شدگان و بازداشت کودکان

هنگام یورش جمعی به کلیسای جماعت ربانی اهواز در دی ماه ۱۳۹۰ همه شرکت کنندگان، از بزرگ و کوچک بازداشت شدند. بازداشت بچه های خردسال توسط نیروهای امنیتی که در این یورش خشونت بار صورت خود را پوشانده بودند چنان وحشتی در آنان تولید کرد که به آسیبهای روانی در آنان منجر شد.

نهاد «همبستگی جهانی مسیحی» در بریتانیا برای دلداری این کودکان که در مراسم کريسمس در اهواز بازداشت شدند، کمپينی برای ارسال کارت پستال‌هایی تحت عنوان «کارتهای دلداری» راه‌اندازی کرد.

سایت محبت نیوز که به خبرها و گزارشهای مسیحیان و نوکیشان ایران می پردازد نوشت: «به راستی آيا يک کودک که بهمراه والدينش در يک مکان دينی و مذهبی حضور داشته بايد با اين نونهالان همانند مجرمين برخورد کرد و پای آنان را از هم اکنون به مرکز امنيتی و يا زندانها که جايگاه متهمان و مجرمان است کشاند».

انجیل سوزی

در اسفند ۱۳۸۹ اداره بازرسی و كشف كالای قاچاق با هماهنگی نیروی امنیتی سپاه پاسداران ۲ كارتن كتاب حاوی بیش از ۳۰۰ جلد كتاب مقدس را كه در داخل یك اتوبوس كشف و ضبط كرده بودند همراه برخی دیگر از كالاهای قاچاق نظیر مواد مخدر ومشروبات الكلی سوزانده شد.
در خرداد همان سال نیز در اقدامی مشابه صدها جلد کتاب مقدس مسیحیان در شهرستان سردشت سوزانده شد و خبر آن با عکس و تفصیلات در رسانه‌های منعکس شد.
این در حالی ست که مسلمانان برای کتاب مقدس خود قرآن احترام فراوان قائلند و بی حرمتی به آن را برنمی تابند.

تعطیل کلیسا ها و ممنوعیت ارائه خدمات به زبان فارسی

از هنگام نطق آیت الله خامنه ای تاکنون بسیاری از کليساها تعطيل و بناهای تاریخی آنها تخریب شده و از برگزاری مراسم کليسايی جلوگيری به عمل آمده است. بنا بر خبری که روز هفتم اسفند ۱۳۹۰ منتشر شد به دستور وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی دو کلیسای مسیحی: کلیسای پروتستان «امانوئل» و کلیسای انجیلی «پطرس مقدس» که در تهران به ثبت رسمی رسیده‌اند، از ارائه خدمات به زبان فارسی منع شده‌اند.

در آذر ماه ۱۳۸۸ نیز کلیسای مرکزی شهر تهران از دادن خدمات به زبان فارسی منع شد. همچنین مقام های وزارت اطلاعات از کلیساها خواسته اند به جای جمعه ها خدمات خود را روزهای یکشنبه ارائه دهند. در روزهای جمعه کلیسا مکانی بود برای گردآمدن نوکیشان و مسیحیان و مسلمانان. اما روز یکشنبه در ایران روزِ کاری ست و گزارشها حاکی از آنست که محدودیتهای جدید باعث کاهش تعداد اعضای این دو کلیسا به نصف شده‌است.

درهای كلیسای پنتاکوت و رسمی آشوری كرمانشاه نیز از تاریخ ١٢ دی ١٣٨٨ (۲ ژانویه ٢٠١٠) با حکم مقام های قضایی و امنیتی به بهانه ترویج مسیحیت در بین فارسی زبانان مسلمان و بشارت انجیل، به روی مسیحیان بسته شد. كشیش این كلیسا «ویلسون عیسوی» نیزدر ۱۳ بهمن ماه ۱۳۸۸ (۲ فوریه ۲۰۱۰) بازداشت شد و پس از گذراندن ۵۴ روز در زندان دستگرد اصفهان با سپردن وثیقه به طور موقت آزاد شد.

بالا گرفتن گرایش به مسیحیت حتی در بین فرزندان روحانیون

به رغم خطرها و فشارهایی که با تغییر دین در انتظار مسلمانان ایرانی است، به نظر می رسد حتی خطر اعدام نیز نتوانسته از پیوستن مردم به ادیان دیگر و از جمله مسیحیت جلوگیری کند. به گزارش آژانس خبری مسیحیان ایران «محبت نیوز»، شبكه تلویزیونی CBN در گزارشی در این باره می گوید: «مردم ایران که پس از انقلاب اسلام را شناختند بیشتر از هر زمانی از صدر اسلام و حمله اعراب به ایران تا کنون به مسیحیت می گروند».

این در حالی ست که به نظر می رسد دامنه گرایش به مسیحیت دامن مقامها و نزدیکان و اعضای خانواده های آنان را در داخل و خارج از کشور نیز گرفته است.

سایت خبرآنلاین نزدیک به علی لاریجانی در بخشی از مقاله خود در مورد گرایش مردم حتی فرزندان روحانیون شیعه به مسیحیت می نویسد: «در چنین شرایطی، شنیدن این که مثلاً بچه فلان روحانی ممکن است مسیحی شده باشد، یا این که فلان جوان ایرانی که برای تحصیل به فرنگ رفته بهایی شود، نباید ما را شگفت زده کند.»

این سایت می نویسد: «امروزه دیگر مقابله با نظام صرفاً جنبه سیاسی ندارد و مسائل مطرح شده، مشکلات فکری، توسعه شبهات و ریشه گرفتن جریانهای انحرافی، به بنیادهای فکری ـ دینی جامعه لطمه وارد کرده و موجب پدید آمدن خلاء دینی و مذهبی و به عبارتی رواج بی دینی در برخی از جوانان شده است.»

در بخشی از این مقاله با انتقاد از کم کاری موسسات اسلامی برای مبارزه و مقابله با ادیان غیر اسلامی، با وجود بودجه های کلان آمده است: «از مراکزی که بعد از انقلاب از همان موسسه «در راه حق» برآمد، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی بود که سالهاست با بودجه های کلان و ساختمانهای فراوان مشغول کار است، اما طی یک دهه اخیر چنان درگیر سیاست شده که نه تنها از انجام وظایف اصلی خود غافل مانده، به عکس به رشد جریان انحرافی کمک کرده، که تأثیر مثبت درخوری در تقویت بنیاد های مذهبی جوانان نداشته و به ویژه در مواجهه با بهائیت و مسیحیت کاری انجام نداده است.»

این سایت نتیجه می گیرد که: «به نظر می رسد نهادهای فرهنگی و تبلیغی کشور نیاز به یک برنامه ریزی منسجم برای مواجهه با جریان های مذکور به ویژه مقابله با فشار تبلیغی مسیحیت و بهائیت دارند».

محمد نوری‌زاد کارگردان، فیلمنامه‌نویس و وب نگار هم در نوشته کوتاهی در سایت خود ضمن اشاره به دیدار با حسن خمینی نوه روح الله خمینی به نقل از او خبر می دهد که «پسر یکی از معاونان مصباح یزدی، مسیحی شده است!»

او با اشاره به این خبر در ادامه می نویسد: «سید حسن این واقعه را این گونه تحلیل کرد که احتمالاً پسر این آقا جنبش سبزی بوده. بین پدر و پسر بحث در می گرفته و پدر از پاسخ به ایرادها و پرسشهای پسر در می مانده یا با عصبانیت به او پاسخ می داده. پسره هم لج کرده و رفته و مسیحی شده.»

آیت الله هاشم حسینی بوشهری، امام جمعه قم هم با هشدار به ترویج گرایش به مسیحیت و گسترش کلیساهای خانگی در بسیاری از شهرهای کشور گفت:« امروز استکبار جهانی در این راستا سرمایه گذاری و برنامه ریزی دقیقی کرده است به طوری که در کشور ما گرایش زیادی به مسیحیت به وجود آمده است.» و وزیر اطلاعات در مورد رواج مسیحیت در میان نخبگان حوزوی و شیعیان معتقد گفت «نخبگان حوزوی» هدف سرویسهای اطلاعاتی غربی قرار گرفته و« برایشان تله گذاشته اند».

آژانس خبری مسیحیان ایران، «محبت نیوز»، نیز درباره گرویدن ماموران جمهوری اسلامی در خارج گزارش داده است که:« تعدادی از دیپلماتها و اعضای خانواده سفارتخانه های جمهوری اسلامی در خارج از کشور یا خود و یا برخی از اعضای خانواده آنها با وجود کنترل و نظارت شدید، در قلبهای خود به آئین مسیحیت گرویدند که بنا به دلایل امنیتی و حفظ حقوق آنان همین میزان توضیح کافی است.»

این سایت حتی مدعی شده که در داخل کشور و در سازمان های نظامی نظیر ارتش و سپاه و در میان فرزندان مسئولان وابسته به این سازمانها نیز به عده ای به این دین گرایش یافته، «یا درصدد تحقیق و مطالعه و آشنایی با کم و کیف آئین مسیحیت هستند». این سایت همچنین از تماس تلفنی «یکی از افسران خلبان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی (نام محفوظ) كه خود از حافظین و قاریان قرآن بود» و از اسلام به مسیحیت گرویده خبر داده است. به نوشته محبت نیوز این افسر خلبان برای حفظ جان خود با مشقت و سختی فراوان خود را به یكی از كشورهای اروپایی رسانده است.



:: بازدید از این مطلب : 119
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 21 اسفند 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : reza ranjbar

اِرميا

 

اِرميای نبی در اين آتاب به شرح زندگی خود و وقايعی آ ه بين سالهای 625 و 580 قبل از ميلاد در تاريخ

سرزمين يهودا رخ داده ، می پردازد. در اين آتاب بسياری از تعاليم و نبوتهای ارميا را می توان يافت .

هنگامی آه خداوند ارميا را برای رسالت برمی گزيند، ارميا امتناع می ورزد و اظهار می دارد آه جوان و

بی تجربه است . اما خداوند به او اطمينان می دهد آه با وی خواهد بود و وی را ياری خواهد آرد. به اين

ترتيب ارميا رسالت خود را شروع می آند و پيامهايی را آه از خداوند درياف ت می دارد به قوم اسرائيل

بازگو می آند. اما مردم اين پيامها را نمی پسندند و با او به دشمنی می پردازند، زيرا او به گناهان آنان اشاره

می آند و از آنان می خواهد آه از راه های شرور خود بازگردند. در اين پيامها خداوند به مردم يهودا هشدار

می دهد آه لشكری از سرزمين شمال می فرستد تا آنان را مجازات آند.

هرچند بخش بزرگی از اين آتاب به شرح مجازات مردم يهودا و ساير اقوام اختصاص دارد، اما در آن

آنگاه اين شهر » : می توان آثاری از آينده ء اميدبخش اورشليم نيز مشاهده آرد، چنانكه در باب 33 می خوانيم

مايه ء شادی و افتخار من خواهد بود و باعث خواهد شد تمام قوم های دنيا مرا تمجيد و تكريم آنند! همه ء مردم

«. جهان احسان و لطفی را آه در حق قومم خواهم آرد، خواهند ديد و از تر س خواهند لرزید



:: بازدید از این مطلب : 142
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : سه شنبه 21 اسفند 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : reza ranjbar

تخریب بناها و قبرستانهای متعلق به مسیحیان با انگیزه‎های مختلف صورت می‎گیرد، گاهی سودجویی‎های شخصی، گاهی تحریم‎های دینی و اعتقادی و گاهی هم با انگیزه‌ کسب سودهای میلیاردی از زمین‎هایی که این آثار تاریخی در آن قرار دارند.

«محبت نیوز»- کرمان یکی از استان‎هایی است که دستکم براساس سوابق و پیشینه خبرها، آسیب و تخریب بناهای متعلق به مسیحیان در آن آمار بالایی دارد و همواره پشت این تخریب‎ها علاوه بر انگیزه‎های شخصی نظیر سودجویی و گنج‎یابی مسائل دیگری به مانند عقیدتی و سیاسی که پشت آن سازمان‎ها و نهادهای دینی و امنیتی قرار دارند نیز دیده می‎شود.
در ماه‎های اخیر شایعاتی در مورد تخریب قبرستان مسیحیان کرمان پخش شده بود اما تصویر یا گزارش مستندی از آن در دست نبود اما به تازگی بخش گزارشگران شبکه «من و تو» ویدئویی کوتاه در باره تخریب این قبرستان منتشر کرده که متاسفانه مؤید خبرهای گذشته بود.
به طور مشخص بعضی قبرها به طور کامل حفر شده است و مشخص نیست چه بر سر اجساد و تابوت‎هایی که در آن دفن شده‌ آمده است. حتی مشخص نیست عامل یا عوامل آن چه کسانی هستند و با چه انگیزه‎ای دست به این تخریب زدند.
قبرستان مسیحیان در محدوده‌ی تندرستان کرمان بیش از ۱۰۰ سال قدمت دارد و افراد و مفاخر سرشناس در آن دفن شدند. این بار اول نیست که این قبرستان تخریب می‎شود. بسیاری از افراد سودجو با انگیزه پیدا کردن گنج و عتیقه تاریخ را شخم می‎زنند و هیچ سازمانی مسئولیت این آسیب‌ها را به عهده نمی‎گیرد.
دکتر «دادسن» پزشکی انگلیسی که در کرمان افراد بیمار و نیازمند را مداوا می‌کرد از مشاهیر کرمان است که در این قبرستان دفن شده است و مشخص نیست آیا مزار او هم آسیب دیده یا نه!
عدم نظارت و سوء مدیریت از یک سو و دلایل فرهنگی و مذهبی از سوی دیگر سبب شده در چهل سال گذشته دامنه تخریب بناها و سازه‌های تاریخی متعلق به مسیحیان در ایران بسیار گسترده باشد.

۲۶ مرداد ۱۳۹۰ کلیسای تاریخی کرمان که در لیست آثار ملی ایران نیز ثبت شده بود در کرمان به وسیله لودرها کاملن تخریب و به تلی از خاک تبدیل شد. خرداد سال ۱۳۹۶ گزارش‎هایی به محبت نیوز رسید که نشان می‎داد گورستان تاریخی مسیحیان کرمانشاه نیز تخریب شده و به محلی برای دپوی زباله تبدیل شده است.
ویرانی‎ها به همین‎ها محدود نیست و تخریب گورستان‎های تاریخی و کلیساها سابقه زیادی در ایران دارد. تعرض شهرداری به گورستان مسیحیان اهواز و تخریب و سرقت صلیب‌های قبرستان ارامنه و لهستانی‌های این شهر در سال‌های اخیر نمونه‎ای از این رخدادهاست. حتی بخشی از گورستان ارامنه تهران در منطقه دولت که زیر نظر شورای خلیفه‎گری قرار دارد آسیب جدی دیده است.
«قبرستان انگلیسی‎ها» یا قبرستان مسیحیان بوشهر که به عنوان یکی از محل‌های تدفین ارمنیان بوشهر نیز استفاده می‌شد نیز از تخریب‎ها در امان نماند و زمین‎های آن فروخته شد و ساخت و ساز در آن صورت گرفت.
اغلب تخریب‎ها با چراغ سبز مسئولان شهری صورت گرفته است. در برخی موارد تخریب مسئله فراتر از سود شخصی و انگیزه‎های دینی و اعتقادی است و بحث میلیاردها تومان سود زمین‎هاست که پشت آن مافیای قدرتمند که در لایه‌های بالایی حکومت فعال‌اند دخالت دارند.



:: بازدید از این مطلب : 171
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : پنج شنبه 16 اسفند 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : reza ranjbar

خلاصه عهد عتیق 

 


نویسندگان عهد جدید انتظار داشتند که خوانندگانشان اطلاعاتی در مورد عهد عتیق داشته باشند. آنان اغلب به متون عهد عتیق و تاریخ قوم یهود که در آن ثبت شده، اشاره می‌کنند (به اعمال باب ۷ و عبرانیان باب ۱۱ مراجعه کنید). در این مقاله، به اختصار، خلاصه‌ای از مطالب عهد عتیق را ارائه خواهیم داشت، خصوصا بر روی آن شخصیتها و وقایع که در عهد جدید به آنها اشاره شده، تاکید خواهیم نمود. همچنین به آیات اصلی عهد جدید که در ارتباط با آن اشخاص و وقایع خاص هستند، اشاره خواهیم کرد. نام کتابهای عهد عتیق با حروف درشت تر چاپ شده‌اند. 
کتاب پیدایش روایت خود را از ابتدای خلقت آغاز می‌کند. خدا آسمانها و جهان را آفرید (پیدایش ۱: ۱-۲۵؛ یوحنا ۱: ۱-۳). خدا جهان را در شش روز آفرید و روز ششم نخستین زن و مرد یعنی آدم و حوا را خلق کرد (پیدایش ۱: ۲۶-۳۱). در روز هفتم، خدا از کار خود آرامی یافت. این رخداد، آغاز آرامی سبت بود که بعدها خدا حکم فرمود تا قوم اسرائیل نیز آن را نگاه دارند (پیدایش ۲: ۱-۳؛ عبرانیان ۴: ۱-۱۱). 
خدا آدم و حوا را در باغ عدن قرار داد و به آنها فقط این حکم را داد که از درخت معرفت نیک و بد نخورند. اما شیطان به شکل ماری ظاهر شد و حوا را فریب داد و او را وسوسه کرد تا از میوه درخت ممنوعه بخورد. او از این میوه خورد و به آدم نیز داد تا بخورد؛ بدینسان گناه و مرگ برای نخستین بار وارد جهان شد (پیدایش ۳: ۱-۱۹؛ رومیان ۵: ۱۲-۱۹). این اتفاق «سقوط انسان» نامیده شده است. آنگاه پسر ارشد آدم و حوا یعنی قائن، برادر خود هابیل را به سبب حسادت کشت. این اتفاق، نخستین مورد در ریخته شدن خون یک انسان محسوب می‌شود (پیدایش ۴: ۱-۱۲؛ عبرانیان ۱۱: ۴؛ اول یوحنا ۳: ۱۲). پس از آن، آدم و حوا صاحب پسر دیگری شدند و او را شیث نامیدند (پیدایش ۵: ۳). 


یکی از اخلاف شیث، خنوخ بود که هیچگاه نمرد، بلکه مستقیما به آسمان برده شد (پیدایش ۵: ۲۱-۲۴؛ عبرانیان ۱۱: ۵). پس از دوران خنوخ، انسانها در حضور خدا بسیار فاسد شدند. از این رو، خدا تصمیم گرفت تا جهان را توسط توفان نابود سازد. وی به فردی عادل به نام نوح فرمان داد تا کشتی بزرگی بسازد تا خانواده او و حداقل یک جفت از هر حیوان وارد آن شوند. تمام کسانی که وارد کشتی شدند، از طوفان نجات یافتند، اما سایر موجودات زنده نابود شدند (پیدایش ۶: ۱-۲۲، ۷: ۱۱-۲۴؛ اول پطرس ۳: ۱۸-۲۰). 
ابراهیم از نسل سام، پسر نوح بود که در شهر اور چشم به جهان گشود، که امروزه در کشور عراق قرار دارد. خدا ابراهیم را خواند تا از اور به سرزمین کنعان نقل مکان کند (که امروزه کشور اسرائیل خوانده می‌شود)، سرزمینی که خدا وعده داد تا آنرا به نسل ابراهیم ببخشد. خدا همچنین وعده داد که از ذریت ابراهیم، نسلی عظیم پدید آورد و تمامی ملتهای جهان را توسط وی برکت دهد (پیدایش ۱۲: ۱-۷). این برکات توسط ظهور عیسی مسیح تحقق یافت که مستقیما از ذریت ابراهیم بود (متی ۱: ۱؛ رومیان ۴: ۱۶-۱۸؛ غلاطیان ۳: ۶-۹، ۱۴، ۲۹).
ابراهیم از خدا اطاعت کرد و سرزمین پدری خود را ترک نمود. یک بار، پس از پیروزی در یک جنگ، ابراهیم ده یک غنایم جنگی خود را به ملکیصدق داد که کاهن خدا بود (پیدایش ۱۴: ۱۷-۲۰؛ عبرانیان ۵: ۶، ۱۰). این نخستین مورد در کتاب مقدس است که در آن به ده یک اشاره می‌شود، یعنی دادن یک دهم از درآمد و محصولات یک فرد. 


خدا به ابراهیم و ساره وعده داد که پسری بدیشان خواهد بخشید. اما هنگامی که تحقق این وعده به طول انجامید، ساره کنیز خود هاجر را به ابراهیم داد. هاجر پسری برای وی بدنیا آورد که اسماعیل نامیده شد (پیدایش ۱۶: ۱-۴، ۱۵). اما خدا به ابراهیم وعده داده بود که توسط ساره که همسر رسمی وی بود، پسری به او ببخشد. بنابراین، ابراهیم برای تحقق این وعده، به خدا امید بست. در نهایت، هنگامی که ساره نود سال داشت و ابراهیم صد ساله بود، ساره پسری به دنیا آورد! نام این پسر را اسحاق نهادند و از او نژاد یهود پدید آمد. عقیده رایج آن است که نژاد عرب نیز از اسماعیل پدید آمده است. خدا با ابراهیم عهدی بست که نشانه آن ختنه بود. از آن زمان به بعد، تمامی ذریت ابراهیم (از طریق اسحاق) در هشتمین روز تولدشان ختنه می‌شوند؛ این عمل نشانه تعلق آنان به قوم خدا است (پیدایش ۱۷: ۱-۱۴). ختنه فریضه‌ای است که همه یهودیان باید آن را بجا آورند. اما پولس رسول تاکید می‌کند که ضرورتی ندارد که اقوام دیگر این فریضه را بجا آورند (رومیان ۲: ۲۵-۲۹، ۴: ۹-۱۲؛ غلاطیان ۵: ۲-۶؛ کولسیان ۲: ۱۱-۱۲). 
لوط، برادر زاده ابراهیم، در شهرهای سدوم و عموره رحل اقامت گزید، در شهرهایی که غرق در گناهان وحشتناک بودند. خدا سه فرشته به نزد ابراهیم فرستاد تا به او در مورد داوری آینده و نابودی این شهرها هشدار دهد (پیدایش ۱۸: ۱-۲، ۲۰-۲۱). لوط به کمک فرشتگان از آنجا گریخت (پیدایش ۱۹: ۱۵-۲۹؛ متی ۱۰: ۱۵؛ لوقا ۱۷: ۲۸-۳۰). 
پس از چند سال، خدا از ابراهیم خواست تا تنها پسر خود یعنی اسحاق را قربانی کند و بدینسان او را آزمایش کرد. ابراهیم نیز از خدا اطاعت کرد. در لحظه‌ای که او می‌خواست اسحاق را قربانی کند، خدا مانع او شد، و قوچی را به جهت قربانی شدن مهیا ساخت (پیدایش ۲۲: ۱-۱۸؛ عبرانیان ۱۱: ۱۷-۱). به همین طریق خدا عیسی مسیح را فرستاد تا به عنوان قربانی، به جای ما بمیرد (عبرانیان ۱۰: ۱۰). 
اسحاق با رفقه ازدواج کرد و دو پسر دوقلو به دنیا آورد که عیسو و یعقوب نام داشتند. عیسو فرزند ارشد بود، اما یعقوب حق نخست زادگی و برکت خاص او را دزدید (پیدایش ۲۵: ۱۹-۳۴، ۲۷: ۱-۴۰). یعقوب از غضب عیسو گریخت و در طی فرار خود، خداوند را در رؤیایی ملاقات کرد. خدا به یعقوب همان وعده را داد که به ابراهیم داده بود، یعنی این وعده که توسط نسل او تمامی امتهای زمین برکت خواهند یافت (پیدایش ۲۸: ۱۰-۱۷). همانگونه که در سطور فوق عنوان شد، این وعده در عیسی مسیح تحقق یافت. 
یعقوب با دو خواهر ازدواج کرد که لیه و راحیل نام داشتند. آنها و کنیزانشان، دوازده پسر به دنیا آوردند، که از آنها دوازده سبط یا قبیله اسرائیل بوجود آمدند (اعمال ۷: ۸). نام این دوازده پسر عبارت است از رئوبین، شمعون، لاوی (این قبیله به عنوان قبیله کاهنان مقرر شد)، یهودا (که از این قبیله عیسی بدنیا آمد)، یساکار، زبولون، دان، نفتالی، جاد، اشیر، یوسف و بنیامین (پیدایش ۳۵: ۲۳-۲۶؛ مکاشفه ۷: ۳-۸). خانواده یعقوب به کنعان بازگشت؛ در راه، خدا نام جدیدی به یعقوب داد و او را اسرائیل نامید. بنابراین، فرزندان و اعقاب یعقوب، بنی اسرائیل خوانده شدند، یعنی فرزندان اسرائیل (پیدایش ۳۲: ۲۲-۳۲). 


یوسف پسر محبوب یعقوب بود. برادران یوسف، به سبب حسادت، برادرشان را به عنوان غلام به گروهی بازرگان فروختند و آنان نیز یوسف را به مصر بردند (پیدایش ۳۷: ۱۲-۳۶). اما خدا با یوسف بود و در نهایت، مجموع این رخدادها را به نفع یوسف به پایان رساند و او در مصر به بلندترین مقام حکومتی رسید (پیدایش ۳۹: ۱-۵، ۴۱: ۴۱-۵۷). در زمان قحطی، خانواده یوسف به جهت خریدن خوراک، نزد او به مصر آمدند. اما تا زمانی که او خود را به ایشان معرفی نکرده بود، او را نشناختند (پیدایش ۴۲: ۱-۸، ۴۵: ۱-۱۱). آنگاه خانواده یعقوب به مصر نقل مکان کردند و در آنجا ساکن شدند. یعقوب (همان اسرائیل)، دو پسر یوسف را به عنوان پسران خودش به فرزندی پذیرفت (پیدایش ۴۸: ۱، ۵؛ اعمال ۷: ۹-۱۶). 


کتاب ایوب، احتمالا در زمان ابراهیم نگاشته شده است. این کتاب در مورد رنجهای مردی خدا ترس سخن می‌گوید به نام ایوب، که با وجود مصائب بی شمارش، ایمانش را استوار نگاه داشت. 
بنی اسرائیل به مدت چهار صد سال در مصر ساکن بودند و در این مدت تعدادشان فزونی یافت. مصریان از ازدیاد آنان هراسان شدند و آنان را به بندگی و کارهای سخت واداشتند. بنی اسرائیل در مصر تحت ظلم و ستم شدید قرار گرفتند تا اینکه خدا موسی را به عنوان رهایی دهنده آنان مقرر فرمود. کتاب خروج شرح رهایی بنی اسرائیل از اسارت مصریان و سفرشان به سوی کوه سینا است. این رخداد در حدود سال ۱۴۰۰ پیش از میلاد اتفاق افتاد. موسی و برادر بزرگترش هارون، بارها از فرعون، فرمانروای مصر خواستند تا به بنی اسرائیل اجازه بدهد که مصر را ترک کنند. هر بار که فرعون از اجابت این خواسته سر باز می‌زد، خدا بلایی بر مصر نازل می‌کرد. به جهت محافظت قوم بنی اسرائیل از بلای آخر، یعنی کشته شدن نخست زادگان مصر، خدا آیین «فِصَح» را مقرر داشت. در آیین فصح هر خانواده اسرائیلی بره‌ای بی عیب را قربانی کرده، آن را می‌خورد و خون او را بر سر در خانه خود می‌پاشید تا نشانه‌ای باشد که فرشته هلاک کننده از آن خانه بگذرد (خروج ۱۲: ۱-۲۳). کتاب مقدس می‌گوید که عیسی «بره فصح» ما است، زیرا توسط خون مسیح است که ما از مرگ نجات می‌یابیم (اول قرنتیان ۵: ۷؛ اول پطرس ۱: ۱۹؛ مکاشفه ۵: ۶-۱۰). در این آیین نان فطیر خورده می‌شد زیرا فرصتی نبود تا خمیر نان تخمیر شود. هنگامی که فرعون دریافت که پسر نخست زاده‌اش درگذشته است، فرمان داد تا بنی اسرائیل در همان روز مصر را ترک کنند (پیدایش ۱۲: ۲۹-۳۹). به محض خروج بنی اسرائیل از مصر، نظر فرعون تغییر کرد و او سپاهیان خود را به دنبال آنان فرستاد (خروج ۱۴: ۵-۱۴). ابر خداوند بین سپاهیان مصر و بنی اسرائیل قرار گرفت. آنگاه خدا آب دریای قلزم را شکافت و بنی اسرائیل با قدم گذاشتن بر زمین خشک، از دریا گذشتند (خروج ۱۴: ۱۵-۲۲؛ اول قرنتیان ۱۰: ۱-۲). اما هنگامی که مصریان به تعقیب بنی اسرائیل پرداختند، آبهای دریا بار دیگر به هم آمده، مصریان را فرو گرفت (خروج ۱۴: ۲۳-۳۱). 
بنی اسرائیل عازم کوه سینا شدند، همان مکانی که خدا در آن، در مورد ساختن خیمه اجتماع، به موسی دستوراتی داد (عبرانیان ۹: ۱-۱۰). خدا همچنین بر کوه سینا شریعت را به موسی عطا فرمود. پنج کتاب نخست عهد عتیق، کتابهای شریعت نامیده شده‌اند. در این کتابها و خصوصا کتاب لاویان، قوانین و آیینهای مذهب یهود یافت می‌شوند. برای اینکه قوم یهود رابطه‌ای صحیح با خدا داشته باشند و از او برکت یابند، لازم بود که تمامی این قوانین را به جا آورند. این قوانین را می‌توان به چند گروه تقسیم کرد که عبارتند از: ۱) قوانین مربوط به هدایا و قربانی حیوانات؛ ۲) قوانین مربوط به کاهنان و پرستشگاه؛ ۳) قوانین مربوط به پاکی و طهارت؛ ۴) اعیاد؛ و ۵) روابط اجتماعی. 


ما مسیحیان مکلف نیستیم شریعت یهود را بجا آوریم زیرا این شریعت در عیسی مسیح تحقق یافته است (متی ۵: ۱۷). خدا از این جهت حکم به قربانی کردن حیوانات داده بود که بدون ریختن خون آمرزش گناه ممکن نیست (عبرانیان ۹: ۲۲). با وجود این، قربانی‌های عهد عتیق حقیقتا انسانها را پاک نمی‌کرد و قلب آنها را تغییر نمی‌داد (عبرانیان ۹: ۹-۱۰). مسیح آن قربانی کامل و نهایی شد، یعنی کسی که حقیقتا ما را پاک می‌سازد و ما را در حضور خدا مقدس می‌گرداند (عبرانیان ۹: ۱۴، ۱۰: ۱۰). بنابراین، مسیح شرایطی را که مربوط به قربانی و طهارت بود، در وجود خود تحقق بخشید. هیکل زمینی نابود شد. اکنون عیسی کاهن اعظم ما است که در هیکل حقیقی و آسمانی خدمت می‌کند (عبرانیان ۸: ۱-۲). 
اعیاد عهد عتیق (لاویان باب ۲۳) نیز در زندگی بشری مسیح تحقق یافته یا در بازگشت او تحقق خواهد یافت. هنگامی که عیسی در عید فصح، بره فصح ما شد تا ما را حقیقتا از مرگ برهاند، عید فصح و معنی نان فطیر (لاویان ۳: ۴-۸) تحقق یافت (شام آخر عیسی با شاگردانش یعنی نخستین شام خداوند، شام فصح بود). هنگامی که عیسی روز سوم پس از مرگش زنده شد و نخستین کسی گشت که از مردگان برخاست، عید نوبرها نیز تحقق یافت (لاویان ۲۳: ۹-۱۴). او همان نوبر از میان مردگان است. ایماندارانی که به او ایمان دارند، آنها نیز روزی قیام خواهند کرد (اول قرنتیان ۱۵: ۲۲-۲۳). هنگامی که روح‌القدس برای قوت بخشیدن به کلیسا نازل شد (اعمال ۲: ۱-۴) عید پنطیکاست نیز که عید هفته‌ها خوانده شده است، تحقق یافت (لاویان ۲۳: ۱۵-۲۱). هنگامی که مسیح بر صلیب جان سپرد و سپس به آسمان رفت تا به جهت پاک شدن ما، خون ریخته شده خود را در هیکل آسمانی تقدیم کند (عبرانیان ۹: ۱۱-۱۴، ۲۴-۲۸)، عید کفاره تحقق یافت (لاویان ۱۶: ۱-۳۴، ۲۳: ۲۶-۳۲). دو عید باقی مانده، یعنی عید کرناها و عید خیمه‌ها (لاویان ۲۳: ۲۳، ۲۵، ۳۳-۳۶)، به هنگام بازگشت مسیح تحقق خواهند یافت. 


قوانین مربوط به روابط اجتماعی همانند ده فرمان را (خروج ۲۰: ۱-۱۷) نیز خدا مقرر داشته است تا به جا آورده شوند. اما ما می‌دانیم که کسی نمی‌تواند همیشه از تمامی قوانین شریعت اطاعت کند (غلاطیان ۲: ۱۵-۱۶؛ یعقوب ۲: ۱۰). شریعت لالای ما شد تا ما را به مسیح برساند (غلاطیان ۳: ۲۴). به عنوان ایمانداران به عیسی مسیح، ما دیگر «زیر» شریعت نیستیم (رومیان ۷: ۶؛ غلاطیان ۳: ۱۳، ۲۵). اما ما این اجازه را نداریم تا با سوء استفاده از آزادی مان، زندگی خود را در گناه سپری کنیم (غلاطیان ۵: ۱۳). یکی از تعالیم اساسی عهد جدید این است که محبت ما به یکدیگر تحقق شریعت است (متی ۲۲: ۳۶-۴۰؛ رومیان ۱۳: ۸-۱۰؛ غلاطیان ۵: ۱۴) و نیز اینکه کسانی که حقیقتا عیسی را دوست دارند، آنچه را که او حکم کرده است، انجام می‌دهند (یوحنا ۱۴: ۱۵، اول یوحنا ۲: ۴-۵). 
در کتاب اعداد ما در مورد سفرهای قوم اسرائیل در صحرای سینا مطالب بیشتری می‌خوانیم. قوم بارها و بارها به خدا شکایت کرده و علیه خدا و موسی عصیان کردند. شخصی بنام قورح سردمدار یکی از این عصیانها بود و خدا او و اطرافیانش را نابود کرد (اعداد ۱۶: ۱-۴۰). در پایان سفر قوم در بیابان، دوازده جاسوس فرستاده شدند تا «سرزمین موعود» یعنی کنعان (اسرائیل) را ببینند، همان سرزمینی که خدا وعده داد تا آن را به نسل ابراهیم، یعنی بنی اسرائیل ببخشد. ده نفر از جاسوسان گزارش دادند که در کنعان اشخاص عظیم الجثه و شهرهای مستحکم وجود دارند و به تصرف درآوردن این سرزمین امری ناممکن است (اعداد ۱۳: ۱۷-۳۳؛ اول قرنتیان ۱۰: ۱-۱۱). قوم به خاطر گزارش جاسوسان وحشت زده شدند. بنابراین، خدا قوم را به جهت بی ایمانی شان مجازات کرد و آنان را به چهل سال سرگردانی در بیابان محکوم ساخت (اعداد ۱۴: ۱-۳۸). در طول این چهل سال، قوم توسط نان «من» که از آسمان نازل می‌شد، تغذیه می‌شدند (خروج ۱۶: ۱۴-۳۱؛ یوحنا ۶: ۳۰-۳۵). قوم دو بار بخاطر تشنگی لب به شکایت گشودند و خدا از صخره آب مهیا کرد (خروج ۱۷: ۱-۷؛ اعداد ۲۰: ۱-۱۱؛ اول قرنتیان ۱۰: ۳-۵). یکبار هنگامی که مارهای سمی به میان قوم آمدند و با نیش سمی خود بسیاری را هلاک کردند، خدا در رحمت خود به موسی گفت که چگونه به قوم کمک کند. موسی ماری برنجین ساخت و آن را بر نیزه‌ای سوار کرد. مار گزیدگان اگر به مار برنجین می‌نگریستند، زنده می‌ماندند (اعداد ۲۱: ۴-۹). به همین شکل، ما نیز اگر با ایمان به عیسی که بر صلیب بالا برده شد نگاه کنیم، خواهیم زیست (یوحنا ۳: ۱۴-۱۵). 
در پایان چهل سال سرگردانی در بیابان، قوم اسرائیل به سرزمین موآب سفر کردند. هنگامی که بالاق، پادشاه موآب، در این باره شنید، خشمناک شده، ترس او را فرو گرفت. بنابراین، نبی یی را که در موآب می‌زیست و بلعام نام داشت، با پول تطمیع کرد تا بنی اسرائیل را لعنت کند. بلعام از خدا استدعا کرد که به او اجازه بدهد تا برای لعنت کردن اسرائیل برود و بالاخره این اجازه را از خدا گرفت. اما خدا از بلعام بسیار غضبناک شد. در طی راه، خر بلعام فرشته خدا را دید و متکلم شده، به بلعام هشدار داد. بنابراین، بلعام قوم را لعنت نکرد، بلکه آنها را برکت داد. با وجود این، بلعام کوشید تا از بالاق پول بگیرد. بنابراین، بدو گفت که چگونه با فریب دادن قوم در پرستش بتی بنام بعل، آنها را تضعیف کند (اعداد ۲۲: ۲۱-۳۵، ۲۵: ۱-۳؛ دوم پطرس ۲: ۱۵-۱۶، مکاشفه ۲: ۱۴). 
پیش از ورود قوم اسرائیل به سرزمین موعود یعنی کنعان، موسی برای آخرین بار با قوم سخن گفت. این سخنان موسی در کتاب تثنیه ثبت شده است. موسی در سخنان خود، تاریخ قوم و شریعت را مرور کرد و به برکاتی اشاره نمود که در مقابل اطاعت، نصیب قوم اسرائیل می‌شد. همچنین به لعنتهایی نیز اشاره کرد که در صورت نا اطاعتی از شریعت، بر قوم خدا نازل می‌گردید (تثنیه ۱۱: ۲۶-۲۸). آنگاه موسی چشم از جهان فرو بست و خدا او را دفن کرد. 


در کتاب یوشع می‌خوانیم که چگونه یوشع به عنوان رهبر قوم اسرائیل با نقشه‌ای که خدا به آنها داد و با قدرت خدا، شهر اریحا را به تصرف خود در آوردند. این نخستین پیروزی آنها بود. همانگونه که خدا بدیشان حکم کرده بود، آنان پس از راه پیمایی پیرامون شهر، کرناهای خود را به صدا در آوردند و فریاد زدند. آنگاه دیوارهای شهر فرو ریخت و قوم به داخل شهر هجوم بردند (یوشع ۶: ۱-۱۲). فاحشه‌ای بنام راحاب قبلا دو جاسوس اسرائیل را در شهر پنهان ساخته بود و پس از سقوط شهر به عنوان پاداش کار خود، از هلاکت رست (یوشع ۲: ۱-۲۱، ۶: ۲۲-۲۵؛ عبرانیان ۱۱: ۳-۳۱). او یکی از نیاکان عیسی مسیح است (متی ۱: ۵). یوشع دیگر بخشهای سرزمین کنعان را نیز به تصرف درآورد و آن را بین دوازده قبیله اسرائیل تقسیم نمود. 
کتاب داوران در مورد داورانی سخن می‌گوید که پس از مرگ یوشع بر قوم اسرائیل فرمانروایی کردند. خدا پادشاه قوم باقی ماند؛ اما زندگی قوم در اطاعت از خدا سپری نمی‌شد. بارها و بارها، آنها به خدایان و بتهای قومهای همسایه روی آوردند و علیه خدا گناه کردند. بنابراین، خدا آنان را تسلیم ستمگران کرد. هر بار که قوم نزد خدا فریاد بر می‌آوردند تا ایشان را از دشمنانشان نجات بخشد، خدا در رحمت خود، رهایی دهنده‌ای را برای نجات ایشان می‌فرستاد (داوران ۲: ۱۰-۱۹). مشهورترین رهایی دهندگان یا داوران، جدعون، باراق و شمشون بودند (عبرانیان ۱۱: ۳۲). 
کتاب روت شرح زندگی مادر بزرگ داود است که اسرائیلی نبود، بلکه زنی موآبی بود که به خدای حقیقی ایمان داشت. وی با مردی اسرائیلی ازدواج کرد و از نیاکان عیسی شد (متی ۱: ۵). 


کتاب اول سموئیل به شرح زندگی آخرین داور در اسرائیل می‌پردازد. مادر سموئیل پسرش را وقف خدا کرد و او را به هیکل فرستاد تا در دوران کودکی در هیکل خدمت کند. در آنجا خدا با او سخن گفت. او بعدها یک نبی و یک داور گشت. هنگامی که او به سن پیری رسید، قوم اسرائیل از او خواستند که آنان نیز همانند قومهای اطرافشان پادشاهی داشته باشند. سموئیل در مورد مشکلاتی که پادشاه می‌توانست بوجود آورد، به آنها هشدار داد؛ اما قوم بر روی سخن خود پافشاری کردند. از اینرو، در نهایت خدا موافقت کرد که پادشاهی برای ایشان تعیین کند (اول سموئیل ۸: ۶-۲۲). شخصی بنام شائول از سوی خدا برگزیده شد. او در آغاز به خوبی فرمانروایی می‌کرد. اما بعدها مرتکب گناه شد، اما توبه نکرد. بنابراین، در نهایت خدا او را رد کرد. 
خدا به سموئیل گفت که یک پسر جوان چوپان به نام داود را مسح کند تا پادشاه بعدی اسرائیل باشد. از آن زمان به بعد، روح خدا بر داود قرار گرفت و وی را مسح نمود. روزی یکی از دشمنان اسرائیل به نام جلیات که فردی عظیم الجثه بود، قوم اسرائیل را به مبارزه طلبید؛ اما کسی جرات مبارزه تن به تن با او را نداشت. سرانجام داود داوطلب شد تا با او بجنگد و با سنگی که از فلاخنش رها کرد، او را از پای در آورد (اول سموئیل ۱۷: ۳۲-۵۱). پس از آن، داود به جنگاوری برجسته تبدیل شد و شائول نسبت به وی حسادت می‌ورزید. شائول بارها تلاش کرد تا داود را بکشد، اما داود همیشه از دست وی می‌گریخت. اگر چه داود در دو موقعیت این فرصت را داشت تا شائول را بکشد، و هر چند خدا بعدها شائول را از پادشاهی عزل کرد، اما داود از آسیب زدن به شخصی که خدا او را به عنوان پادشاه برگزیده بود، خود داری کرد. 


کتابهای دوم سموئیل و اول تواریخ هر دو به شرح چگونگی پادشاه شدن داود پس از مرگ شائول در جنگ، می‌پردازد. داود از سال ۱۰۱۰ تا ۹۷۰ پیش از میلاد سلطنت کرد. او بلافاصله پس از پادشاه شدن، صندوق عهد خداوند را که به دست فلسطینیها افتاده بود، مجددا بدست آورد و با شادی و سرور بسیار، آن را به شهر اورشلیم که پایتخت یهودیان بود آورد (دوم سموئیل ۶: ۱۲-۱۵). داود در نظر داشت تا برای خداوند معبد یا هیکلی ثابت بسازد. اما خدا به او گفت که انجام این کار را به پسرش بسپارد. داود در جنگهای مختلف به پیروزیهای بزرگ دست یافت و خدا نیز او را برکت داد. خدا به داود وعده داد که سلطنت او تا ابد برقرار خواهد ماند. این وعده در عیسی مسیح تحقق یافت که پادشاهی او هرگز پایان نخواهد یافت. عیسی از نسل داود بود (متی ۱: ۱) و «ریشه داود» و «شیر یهودا» نامیده شده است (مکاشفه ۵: ۵). انبیای بعدی، داود را پادشاه آرمانی معرفی کردند، اما او چند بار مرتکب گناه شد. با وجود این، وی با شائول تفاوت بسیار داشت، زیرا او همواره توبه می‌کرد و رابطه خویش را با خدا احیاء می‌نمود. او همچنین شاعر و نوازند نیز بود و بسیاری از مزامیر را سرایید. بسیاری از مزامیر حاوی پیشگوییهایی در مورد عیسی مسیح و مرگ او هستند (مزمور ۲۲، ۶۹). 
کتابهای اول و دوم پادشاهان و دوم تواریخ در مورد حکومت اسرائیل سخن می‌گویند که با سلطنت پسر داود، یعنی سلیمان آغاز شد. خدا به سلیمان گفت که هر چه بخواهد، به او خواهد بخشید. در چنین شرایطی بسیاری از خدا ثروت و عظمت می‌طلبند، اما سلیمان از خدا خواست تا به او خردمندی و حکمت عطا کند (اول پادشاهان ۳: ۵-۹). خدا حکمتی را که او خواسته بود به او داد، و در عین حال، ثروت و حشمت نیز بدو بخشید (متی ۱۲: ۴۲؛ لوقا ۱۲: ۲۷). در کتاب مقدس سه کتاب حکمت به قلم سلیمان است که عبارتند از کتاب امثال، کتاب جامعه و کتاب غزل غزلها. بزرگترین دستاورد وی بنا نمودن هیکل ثابت یا خانه خداوند در اورشلیم بود. 


پس از مرگ سلیمان، حکومت اسرائیل دو پاره شد. ده قبیله شمالی از قبایل جنوبی جدا شده و پادشاهی جدیدی را بوجود آوردند که حکومت اسرائیل نامیده شد. دو قبیله باقی مانده، در جنوب، حکومت یهودا را تشکیل دادند. حکومت یهودا توسط نسل داود ادامه یافت و رحبعام پسر سلیمان به جای پدرش بر تخت نشست. دوران دو حکومت منقسم ۳۴۴ سال بطول انجامید. برخی از پادشاهان یهودا از خدا اطاعت کرده، قوم را از پرستش بتها به سوی خدای حقیقی باز آوردند، اما هیچ یک از پادشاهان حکومت شمالی خدا را نپرستیدند. نخستین پادشاه آنان دو گوساله طلایی را در بیت ئیل و دان بر پا داشت و قوم تحت فرمانروایی او (که بعدها سامری خوانده شدند)، به جای پرستش خدای حقیقی در معبد اورشلیم، به پرستش این بتها پرداختند. یکی از دلایلی که یهودیان در زمان عیسی سامریها را خوار می‌شمردند، همین امر بود (یوحنا ۴: ۹، ۱۹-۲۴). یکی از پادشاهان اسرائیل که شهرت بدی از خود بر جای گذاشت، اخاب بود که با زنی غیر یهودی بنام ایزابل ازدواج کرد. آنان هر دو از ایلیا نفرت داشتند (اول پادشاهان بابهای ۱۷-۱۸) که در آن زمان یکی از انبیای قدرتمند خدا بود. ایلیا و جانشین وی الیشع نبی (دوم پادشاهان بابهای ۲-۸)، معجزات بسیاری انجام دادند که نشان می‌دادند که خدای حقیقی کیست (لوقا ۴: ۲۴-۲۷). ایلیا نمرد بلکه مستقیما به آسمان بالا برده شد (دوم پادشاهان ۲: ۱۱؛ مرقس ۹: ۴-۵). 


در طی این سالیان، انبیای دیگری نیز با مردم یهودا و اسرائیل سخن گفتند. آنان همچنین به قوم هشدار می‌دادند که اگر به عصیان ورزیدن و گناه کردن ادامه دهند، خدا مجازاتشان خواهد کرد. انبیا پیشگویی کردند که یهودیانی که در هر دو حکومت زندگی می‌کنند، اگر توبه نکنند، به تبعید خواهند رفت. گاهی قوم به سخن انبیا گوش می‌گرفتند و توبه می‌کردند؛ اما معمولا چنین نمی‌کردند. در نهایت آنچه انبیا گفته بودند، به تحقق پیوست و خدا قوم را به سرزمینهای دیگر تبعید کرد. ساکنان حکومت اسرائیل در سال ۷۲۲ پیش از میلاد به آشور (سوریه امروز) به اسیری برده شدند؛ و ساکنان حکومت یهودا در سال ۵۸۶ پیش از میلاد به بابل (عراق امروز) به اسیری رفتند. نام انبیایی که در دوران دو حکومت منقسم شده نبوت کردند به شرح زیر است (در ذکر نامها ترتیب تاریخی رعایت شده است): یوئیل (اعمال ۲: ۱۶-۲۱)، یونس(متی ۱۲: ۳۸-۴۱)، عاموس، هوشع، اشعیا (که بیش از هر نبی دیگر در عهد جدید از او نقل قول شده)، میکا، ناحوم، صفنیا، حبقوق و ارمیا که نویسنده مراثی ارمیا نیز هست. بسیاری از این انبیا همچنین در مورد عیسی مسیح، مرگ او، رستاخیز او و بازگشت وی پیشگویی کرده‌اند. 
در طی دوران اسارت و تبعید، نوشته‌های تاریخی نگاشته نشدند اما حزقیال و دانیال نبی در این دوره نبوت کردند. احتمالا عوبدیا نیز در این دوره نبوت کرده است. در پایان دوران تبعید، امپراطوری پارس بر بابل غلبه یافت. 


در سال ۵۳۸ پیش از میلاد، کورش پادشاه پارس، فرمانی صادر کرد که بر اساس آن یهودیان اجازه یافتند به اورشلیم باز گردند و هیکل را بازسازی کنند. وقایع مربوط به این دوران در کتاب عزرا ثبت شده است. نخستین گروه از یهودیان، تحت رهبری زروبابل، به اورشلیم بازگشتند و کار بازسازی هیکل را شروع کردند. اما مخالفت‌هایی با بازسازی هیکل آغاز شد و این کار مدتی متوقف ماند. اما حجی و زکریانبی مردم را تشویق کردند تا کار را ادامه دهند و بالاخره بازسازی هیکل پایان یافت (عزرا ۶: ۱۴-۱۶). در سال ۴۵۸ قبل از میلاد، گروهی دیگر از یهودیان به رهبری عزرا عازم اورشلیم شدند. عزرا که خود کاهن بود، مجددا به تعلیم شریعت همت گمارد و اصلاحاتی را آغاز کرد که یکی از آنها مسئله ازدواج مردان یهودی با زنان ملل دیگر بود، چرا که ایشان شوهران یهودی خود را به سوی پرستش خدایان دروغین سوق می‌دادند. در همین دوران، وقایع مربوط به استر که ملکه یهودی پادشاه پارس بود، به وقوع پیوست. خدا از او استفاده کرد تا قوم یهود را از نقشه‌ای که برای نابودی شان طرح شده بود، نجات بخشد. 
چند سال پس از آن، نحمیا که ساقی پادشاه ایران بود، با موج سوم یهودیانی که عزم بازگشت به وطن را کرده بودند، به اورشلیم بازگشت و رهبری عملیات بازسازی حصار اورشلیم را بر عهده گرفت (نحمیا ۶: ۱۵-۱۶). ملاکی نبی نیز در این دوران نبوت کرد. پس از سال ۴۰۰ پیش از میلاد، دیگر هیچ نبی یی با قوم اسرائیل سخن نگفت، تا اینکه یحیای تعمید دهنده ظاهر شد تا آمدن عیسی مسیح نجات دهنده را اعلام کند.



:: بازدید از این مطلب : 194
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : دو شنبه 6 اسفند 1397 | نظرات ()