نوشته شده توسط : reza ranjbar

 

عنوان: معنای شاگرد بودن چیست؟

نمی دانم تا به حال درِ مغازه و یا دکانی شاگردی، کرده‌اید یا نه؟

یادم می‌آید وقتی نوجوان بودم، تابستانها به کیوسک مطبوعاتی پدرم می‌رفتم و به او در کار فروش مطبوعات کمک می‌کردم. این شامل آب پاشی و جاروب کردن پیاده رو، چایی آوردن و تمیز کردن نشریات بود. در یکی از این روزهای گرم تابستان به پدرم پیشنهاد دادم که نیازی نیست کیوسک رو تعطیل کنه تا با هم برای ناهار به منزل بریم. من می‌تونم تا موقع برگشتش از همه چیز مراقبت کنم و حتی به فروش ادامه بدم! پدرم نگاهی به من کرد و گفت: پسرم مطمئن هستی؟ دزد زیاده ها! سر تو رو کلاه می‌زارن! گفتم نه پدر! حواسم هست، قیمتها رو هم بلدم. شروع کردم به گفتن قیمتها با صدای بلند. از کیک و شیرینی و شکلات و آدامس شروع کردم و وقتی به مجله‌ها رسیدم ساکت شدم. پدرم گفت: خوب چی شد! گفتم خوب بعضی از قیمتها رو من نمی‌دونم. پدرم بامحبت نگاهی به من کرد و کاغذی برداشت، شروع به نوشتن قیمتها کرد. هما نطوری که می‌نوشت یکی یکی آنها را می‌خوند و به من نشان می‌داد. شده بیست تومن! نفروشی ۱۵ تومن، ۵ تومن ضرر می‌کنیم. از اینکه پدرم اداره تمام کیوسک رو به من سپرده بود افتخار می‌کردم و در قلبم شاد بودم. از طرفی حواسم به قیمتها بود تا خدای نکرده اشتباهی صورت نگیره. شب وقتی رسیدیم خونه، پدرم برای همه با شادی تعریف می‌کرد که چطور مسئولیت کامل نگهداری از همه چیز را، به من سپرده بود.


هدف: امروز موضوع صحبت من راجع به این است که چگونه می‌توانیم یک مسیحی واقعی باشیم و یا بهتر بگویم چگونه شاگرد مسیح بشویم. در شاگرد بودن، ما مسیری را طی می‌کنیم تا به شباهت خداوند در می‌آییم. عزیزان هدف خداوند برای تمامی انسانهای روی زمین این است که آنها نجات پیدا کنند، عضو خانواده الهی شوند و در این عضویت هر روز بیشتر شبیه خداوند بشوند. به همین دلیل، عیسی مسیح از تمامی کسانی که، پیام او را گوش می‌دهند دعوت می‌کند تا تماماً خود را به او بسپارند. ولی همانطور که می‌دانیم همه آنها به این دعوت پاسخ مثبت نمی‌دهند و تنها عده معدودی تصمیم می‌گیرند تا شاگرد شوند.


عیسی مسیح در انجیل لوقا باب ۸ در مورد چهار زمین صحبت می‌کند که تنها یکی از زمینها خوب و مرغوب است و توانسته است ثمر به بار بیاورد. زمین‌های دیگر، گذرگاه مزرعه، زمین سنگلاخ، زمین پوشیده از خار است ولی زمین چهارم، زمین با خاک مرغوب. عیسی مسیح در مورد زمین چهارم اینطور می‌فرماید: «اما خاک مرغوب، نمایانگر اشخاصی است که با قلبی آماده و پذیرا به کلام خدا گوش می‌دهند و با جدیت از آن اطاعت می‌کنند تا ثمر ببار آورند.» لوقا ۸: ۱۵
شاید از خودتان بپرسید من چگونه می‌توانم ثمر ببار بیاورم؟ نمی‌شود که من تنها به مسیح ایمان بیاورم! کتاب مقدس بخوانم، به کلیسا هم بیایم و در جلسات هم شرکت کنم! آیا تمامی اینها کافی نیست؟ باید بگویم انجام دادن این کارها بسیار عالی است ولی می‌خواهیم بدانیم که، آیا این تمام هدف و منظور خدا است؟ در فرصتی که پیش رو داریم می‌خواهیم ببینیم که عیسی مسیح وقتی از مردم دعوت می‌نماید که او را پیروی کنند، چه منظوری داشت؟ اگر ما منظور عیسی مسیح را از این دعوت درست درک کنیم، قادر خواهیم بود تصمیم درست بگیریم و شاگردی عیسی مسیح را انتخاب کنیم تا با شاگردی او به مسیحیان بالغ تبدیل بشویم. در این صورت است که زندگی ما پر ثمر خواهد شد و همچون خاک مرغوب برای خداوند مفید خواهیم گشت.


من ایمان دارم که او از تمامی ما می‌خواهد که شاگردان واقعی او باشیم و مطمئن هستم که خدا این اشتیاق رو در قلب شما هم قرار داده است. حضور شما امروز این را نشان می‌دهد.
همانطور که گفتم دعوت عیسی مسیح از تمامی کسانی است که به پیام او گوش می‌دهند. او قشر به خصوصی را انتخاب نکرد. در بین شنوندگان او افرادی بودند که از طبقات مختلف جامعه آمده بودند با تحصیلات و دانش‌های متفاوت. لوقا پزشک بود، پطرس ماهیگیر بود، متی حسابدار بود. دعوت عیسی مسیح برای مطرودین جامعه هم بود. لوقا ۱۵: ۱ « ... و سایر مطرودین جامعه، اغلب گرد می‌آمدند تا سخنان عیسی را بشنوند.» پس شنوندگان عیسی مسیح افراد کاملا عادی هستند مثل من و شما. عیسی مسیح در نظر دارد که از تمامی این افراد شاگردان نمونه بسازد.
اجازه بدهید نگاهی به مفهوم و معنی لغت شاگرد و یا یک مسیحی واقعی بیاندازیم تا بهتر منظور عیسی مسیح را درک کنیم.
برای پی بردن به معنی آن باید دو کار انجام بدهیم.Disciple لغت شاگرد در انگلیسی می‌باشد.
به ریشه اصلی لغت در زبان یونانی، برگردیم و بعد به متنی که لغت در آن استفاده شده توجه کنیم.
Mathetes ریشه لغت شاگرد در زبان یونانی، یعنی زبان رایج در زمان عیسی مسیح می‌باشد.
Manthano این لغت از لغت مانتانو گرفته شده است که به معنی یاد گرفتن می‌باشد.
ولی در اینجا از چه نوع یاد گرفتن صحبت می‌شود؟ یاد گیری از طریق مطالعه؟ از طریق افزایش دانش فکری؟ رفتن روی اینترنت؟ و یا یادداشت برداشتن در جلسه مطالعه کتاب مقدس؟ هیچ کدام!!!
با نگاه دقیق به مواردی که عیسی مسیح از این لغت استفاده می‌کند پی می‌بریم که، ماتِتِس به شخصی می‌گویند که از طریق « استفاده و کاربرد» چیزهای جدیدی می‌آموزد. پس در اینجا ما راجع به شخصی صحبت می‌کنیم که نه تنها از دانش کسب شده خود استفاده می‌کند بلکه آن را عملی نیز می‌سازد و این دو پیوسته با هم در کار هستند. عیسی مسیح می‌فرماید: « چگونه مرا خداوند می‌خوانید، امّا دستوراتم را اطاعت نمی‌کنید؟ هر که نزد من آید و سخنان مرا بشنود و به آن عمل کند، مانند شخصی است که خانه‌اش را بر بنیاد محکم سنگی می‌سازد... » لوقا ۶: ۴۶-۴۷
پس مسیحی واقعی، کسی است که پیوسته در حال یاد گیری و عمل نمودن به آن چیزی است که عیسی مسیح به او یاد می‌دهد. در واقع زمان یاد گیری از موقعی شروع می‌شود که شخص به خداوند ایمان می‌آورد و تا زمانی ادامه می‌یابد که شخص اشتیاق به یاد گرفتن داشته باشد. بسیاری بودند که به دنبال عیسی مسیح براه افتادند و وقتی با موضوع شاگرد شدن برخورد کردند او را ترک کردند. یوحنا ۶: ۴۵ « همانطور که در کتاب آسمانی نوشته شده است؛ همه از خدا تعلیم خواهند یافت. پس کسانی که صدای خدای پدر را بشنوند و راستی را از او بیاموزند، به سوی من می‌آیند.»


عیسی مسیح در اینجا از تعلیم گرفتن و آمدن به سوی او سخن می‌گوید. این سخن برای خیلی‌ها جالب نبود و تصمیم گرفتند او را پیروی نکنند. یوحنا ۶: ۶۶ « با شنیدن این سخن، بسیاری از پیروانش از او روی گرداندند و دیگر او را پیروی نکردند. آنگاه عیسی رو به آن دوازده شاگرد کرد و پرسید: « شما نیز می‌خواهید بروید؟» شمعون پطرس جواب داد: «استاد نزد که برویم؟ فقط شمایید که باسخنانتان به انسان زندگی جاوید می‌دهید. و ما ایمان داریم و می‌دانیم که شما فرزند مقدس خدا هستید.» در اینجا، بعضی از پیروان عیسی همچون شمعون، پی بردند که تنها نزد عیسی می‌توانند حیات جاویدان را بدست بیاورند پس آنان تصمیم گرفتند که با عیسی بمانند.
اگر بخواهیم از یک مسیحی نمونه و بالغ روحانی عکسی تهیه کنیم و آن را به عنوان الگو به همه نشان دهیم، نیاز به یک دوربین عکاسی بسیار پیشرفته داریم. این مثل عکس گرفتن از یک دانه برف است. اگر هم بتوانیم از آن دانه برف عکس بگیریم تازه متوجه می‌شویم که هیچ دو تا دانه برفی مثل هم نیستند. برای یک شاگرد بالغ روحانی نیز وضعیت همین طور است. چون یکایک ما منحصر به فرد هستیم و خدا هر کدام ما را متفاوت آفریده است. و به ما عطایا و استعدادهای مختلفی داده است. پس ما قرار نیست که شبیه یکدیگر بشویم بلکه هدف خدا این است که ما به شباهت فرزند عزیزش در بیاییم. و برای این کار، عیسی مسیح از ما دعوت می‌کند تا به شاگردی او در بیاییم. اجازه بدهید برخی از صفاتی را با هم مطالعه کنیم که باید در یک مسیحی واقعی وجود داشته باشد.
صفات یک مسیحی واقعی اینها هستند:
۱. پیوسته در حال یاد گیری است.
۲. شبیه استاد خود یعنی عیسی مسیح می‌گردد.
۳. در محبت خود نسبت به خدا و دیگران رشد می‌کند.
۴. تمام وجود خود را به عیسی مسیح تسلیم می‌کند.
۵. در پی ملکوت خدا است.
۶. جهت پیروی و خدمت، انگیزه درونی دارد.
۱. مسیحی واقعی پیوسته در حال یاد گیری است. افرادی که می‌خواهند شاگرد عیسی مسیح بشوند باید مداوماً در حال یاد گیری باشند. این خطر همیشه است که بگوییم من این موضوعات را می‌دانم و نیازی نیست در این جلسه و یا در آن سرویس کلیسایی شرکت کنم. کلام خدا زنده است و همیشه برای ما چیزهای تازه‌ای دارد که بیاموزیم. این برای معلمین کلام خدا هم صادق است. کشیشان و شماسان نیز باید پیوسته در حضور عیسی مسیح بنشینند و از او درس یاد بگیرند. متی ۱۱: ۲۸-۳۰ «بیایید نزد من ای تمامی زحمتکشان و گرانباران، که من به شما آسایش خواهم بخشید. یوغ مرا بر دوش گیرید و از من تعلیم یابید، زیرا ملایم و افتاده دل هستم، و در جانهای خویش آسایش خواهید یافت. چرا که یوغ من راحت است و بار من سبک.» در اینجا عیسی مسیح به ما آرامی می‌دهد اگر انتخاب کنیم از او تعلیم بیابیم. او به ما در بحبوحه بحرانهای زندگی آرامش داده، تعلیم او به ما کمک می‌کند تا الویت‌های زندگی خود را بر اساس الویت‌های خداوند تنظیم کنیم. مسیح از ما می‌خواهد تا یوغ او را بر گردن نهیم. این یوغ در اینجا همان محبت خداوند است که باعث می‌شود ما به طرف او بیاییم و با اشتیاقی عظیم، پای صحبت عیسی مسیح بنشینیم و از او یاد بگیریم.


این بدین معنی است که یاد گیری ما باید دائمی باشد نه فصلی و یا دوره‌ای.
فیلیپیان ۳: ۱۲ «منظورم این نیست که دیگر کامل شده‌ام. هنوز بسیار چیزها هست که باید بیاموزم؛ پس می‌کوشم تا روزی به بتوانم همام شخصی گردم که مسیح در نظر دارد و برای رسیدن به همان مقام نیز مرا نجات داده است.» خدا ما را برای منظوری نجات داده است او می‌خواهد که ما به آن شخصیتی تبدیل شویم که در نظر دارد، یعنی یک شخصیت عالی و بی نظیر مثل عیسی مسیح.
۲. مسیحی واقعی، شبیه استاد خود یعنی عیسی مسیح می‌گردد.
کلام خدا در این مورد می‌فرماید: لوقا ۶: ۴۰ «شاگرد، برتر از استاد خود نیست، امّا هر که تعلیم و تربیتش به کمال رسد، همچون استاد خود خواهد شد.» یکی از آرزوهای هر شاگرد باید این باشد که هر روز بیشتر به شباهت استاد خود یعنی عیسی مسیح درآید. طبق این آیه، این کار وقتی صورت می‌گیرد که به او اجازه بدهیم ما را تعلیم دهد و تربیت نماید. عزیزان خیلی‌ها هستند که دوست دارند شبیه خداوند بشوند ولی از تربیت شدن دوری می‌کنند. می‌دانید چرا؟ چون تربیت شدن کمی دردآور است. ما ذاتاً دوست نداریم کسی ما را اصلاح کند به همین خاطر از تعلیم و تربیت دوری می‌کنیم. ولی عیسی مسیح این اشتیاق را دارد که ما را شبیه خود ببیند.


افسسیان ۴: ۱۳ «تا زمانی که همه به یگانگی ایمان و شناخت پسر خدا دست یابیم و بالغ شده، به بلندای کامل قامت مسیح برسیم». عزیزان ما در زندگی ایمانی خود و در این روند شبیه شدن، باید به مسئول روحانی خود اعتماد داشته باشیم. او کسی است که خدا او را در مسیر زندگی ما قرار داده تا ضعفهای ما را با محبت به ما گوشزد نماید و ما را در اصلاح آنها کمک نماید. آیا چنین شخصی در زندگی شما هست یا نه؟ اگر نه به شما سفارش می‌کنم که دعا کنید تا خدا چنین شخصی را به شما معرفی نماید. ما قرار است به بلندای قامت مسیح برسیم. می‌دانید این یعنی چه؟ یعنی اینکه تمام صفات و خصوصیات عیسی مسیح را در خود نمایان سازیم. و برای این کار نیازمند کمک و یاری مسئولین روحانی خود هستیم.
۳. یک مسیحی واقعی در محبت خود نسبت به خدا و دیگران رشد می‌کند.


متی ۲۲: ۳۶-۴۰ « ای استاد، بزرگترین حکم شریعت کدام است؟ عیسی پاسخ داد: «خداوند، خدای خود را با تمامی دل و با تمامی جان و با تمامی فکر خود محبت نما. این نخستین و بزرگترین حکم است. دومین حکم نیز همچون نخستین، مهم است: همسایه ات را همچون خویشتن محبت نما. این دو حکم، اساس تمامی شریعت موسی و نوشته‌های پیامبران است.»
چقدر جالب، در اینجا عیسی مسیح عصاره و چکیده تمام کتب انبیاء و نوشته‌های شریعت را در یک جمله خلاصه می‌کند. او به ما می‌آموزد که یک مسیحی واقعی کسی است که با تمام وجود خداوند را محبت کند. در این نوع محبت، دل ما نقش اول را دارد. باید خواسته‌ای درونی دل خود را بر اساس محبت کردن خداوند، متمرکز کنیم. انگیزه‌های دل ما باید عشق ورزیدن به خداوند باشد. قلب یک عاشق وقتی، معشوق خود را می‌بیند به شدت می‌تپد و برای محبت کردن او بی تابی می‌کند. خداوند چنین محبتی را می‌خواهد. یک مسیحی واقعی وقتی با تمام جان و فکر خود خدا را محبت می‌کند یعنی اینکه همیشه آماده است تا خدا او را بکار ببرد، او با اهداف خدا و افکار او موافق است. او در زندگی فکری خود پیوسته خشنودی خدا را طالب است. عجب دعوت بزرگی!
اگر کمک و فیض خداوند نباشد، چه کسی می‌تواند ادعا کند که تماماً خدا را محبت می‌کند. خدا را شکر برای عیسی مسیح، که قدرت محبت نمودن را به ما می‌دهد.
یک مسیحی واقعی دعوت شده تا دیگران را نیز محبت کند. فقط کافی نیست که بگوییم خداوندا من ترا دوست دارم. او از ما می‌خواهد که این محبت را به دوست، فامیل، آشنای خود نیز انتقال دهیم. اینجا است که کار کمی مشکل تر می‌شود. چون موضوع فروتنی پیش می‌آید. فلانی این حرف رو به من زد، در صحبتهایش خنده را دیدم، دیدی چطور نگاه می‌کرد، انگار طلب داشت.
آری عزیزان در این مرحله از محبت است که خیلی‌ها می‌خواهند با قدرت خودشان دیگران را دوست بدارند که متاسفانه نتیجه مثبتی حاصل نمی‌شود. اول یوحنا ۴: ۱۹-۲۰ «ما محبت می‌کنیم زیرا او نخست ما را محبت کرد. اگر کسی ادعا می‌کند که خدا را محبت می‌نماید اما از برادر خود نفرت داشته باشد، دروغگو است. زیرا کسی که برادر خود را، که می‌بیند محبت نکند، نمی‌تواند خدایی را که ندیده است محبت نماید.» پس محبت به دیگران به همه نشان می‌دهد که ما واقعاً دوستداران خداوند هستیم.


۴. یک مسیحی واقعی تمام زندگی خود را به عیسی مسیح، تسلیم می‌کند.
این خصوصیت از جمله خصوصیاتی که همه ما با آن آشنا هستیم. چطور؟ چون در آن از روابط خانوادگی و دارایی ما صحبت می‌شود. اجازه بدهید کلام خدا را در این مورد بخوانیم.
لوقا ۱۴: ۲۵-۳۳ «یکبار عیسی روی گرداند و به جمعیتی بزرگی که بدنبال او حرکت می‌کردند، گفت: هر که می‌خواهد پیرو من باشد، باید مرا از پدر و مادر، زن و فرزند، برادر و خواهر و حتی از جان خود نیز بیشتر دوست بدارد. هر که صلیب خود را بر ندارد و بدنبال من نیاید نمی‌تواند شاگرد من باشد. اما پیش از آنکه در مورد پیروی از من تصمیمی بگیرید، همه جوانب را خوب بسنجید! به عنوان مثال اگر کسی در نظر دارد ساختمانی بسازد، ابتدا مخارج آن را برآورد می‌کند تا ببیند آیا از عهده آن بر می‌آید یا نه. مبادا وقتی بنیاد ساختمان را گذاشت، سرمایه‌اش تمام شود و نتواند کار را تمام کند! آنگاه همه تمسخرکنان خواهند گفت: این شخص ساختمان را شروع کرد اما نتوانست آن را به اتمام برساند... به همین طریق کسی که می‌خواهد شاگرد من شود نخست باید بنشیند و حساب کند که آیا می‌تواند به خاطر من از مال و دارایی خود چشم بپوشد یا نه.»
خداوند از ما می‌خواهد که او را، از اهل فامیل خود بیشتر دوست بداریم. او می‌خواهد که در روابط خانوادگی ما نیز در جای اول باشد. ولی چگونه می‌توانیم چنین کاری را انجام دهیم؟ با خوشنود کردن خدا نه فامیل، زن و فرزند و یا برادر و خواهر خودمان. ممکن است برای کسب رضایت این عزیزان کاری را انجام دهیم که خدا را خشنود نمی‌کند. در همین جا باید بایستیم و از خود بپرسیم، رضایت چه کسی برایم مهم است؟ خدا یا فامیل. مثلاً بشارت کلام خدا را ممکن است که به خانواده خود ندهیم چون فکر کنیم که ممکن است ناراحت بشوند یا رابطه ما با آنها خراب بشود. در اینجا است که این آیه مفهوم پیدا می‌کند. خدا می‌خواهد در روابط خانوادگی ما نیز جای اول را داشته باشد.
و یا آیه می‌گوید که آیا ما حاضر هستیم از دارایی خود برای خداوند مایه بگذاریم! این یعنی اینکه دلبستگی ما اول به چه چیز است؟ پول ما یا کار خداوند. انگار عیسی مسیح می‌دانست که نقطه ضعف ما آدمها کجاست! ولی چگونه می‌توانیم از پول خود برای جلال دادن خداوند استفاده کنیم؟


عزیزی را در بشارت ملاقت کردم از کشور فلسطین، که می‌گفت به من بگویید چرا شما این انجیلها و فیلمهای عیسی مسیح را رایگان به مردم می‌دهید؟ حتماً کاسه‌ای زیر نیم کاسه است. گفتیم نه! این به خاطر محبت خدا به شما است که در قلب ما قرار دارد تا شما این فرصت را داشته باشید کلام او را بخوانید و آن را به صورت فیلم ببیند. عزیزان راه‌های زیادی است که می‌توانید از طریق پول و دارایی خود خدا را خدمت کنید. شخصی که دوستدار خداوند است برای او همه کار انجام می‌دهد. تصور کنید در ملکوت خدا شخصی به شما نزدیک می‌شود و می‌گوید به خاطر آن انجیلی که پولش را شما دادید و من آن را مطالعه کردم، من حالا تا به ابد با خداوند زیست می‌کنم، خیلی ممنون از اینکه پول آنرا پرداخت کردی تا به صورت رایگان در خیابان به دست من برسد. این عالی نیست؟ وقتی ببینید که خدا از دارایی شما استفاده می‌کند تا افراد زیادی به نجات دست پیدا کنند، آن موقع است که تشویق می‌شوید تا او را بیشتر خدمت کنید. هیچ می‌دانید که کلیسای خداوند ثروتمند است! منتها این پولها باید بیاید در حساب بانکی درست!!!
۵. یک مسیحی واقعی در پی ملکوت خدا است.


راجع به این قسمت تا حدودی در مورد قبلی صحبت کردیم ولی در اینجا از این صحبت می‌شود که یک مسیحی واقعی پیوسته ملکوت خدا را می‌جوید. عیسی مسیح به افرادی که در پی او می‌آمدند می‌گفت که باید در توسعه پادشاهی خداوند بر روی زمین جدی باشند. در این مورد نباید سستی به خرج داد. لوقا ۹: ۵۹-۶۲ «یک بار نیز او کسی را دعوت کرد تا پیرویش نماید. آن شخص پذیرفت اما خواست که این کار را پس از مرگ پدرش موکول نماید. عیسی به او گفت: بگذار کسانی در فکر این چیزها باشند که حیات جاودانی ندارند. وظیفه تو این است که بیایی و مژده ملکوت خدا را در همه جا اعلام نمایی. شخصی نیز به عیسی گفت: خداوندا من حاضرم تو را پیروی کنم. اما بگذار اول بروم و از خانواده‌‌ام اجازه بگیرم! عیسی به او فرمود: کسی که تمام هوش و حواسش متوجه خدمت من نباشد، لایق این خدمت نیست.»
در اینجا عیسی مسیح به شخص اول اینطور می‌گوید که حتی انجام تشریفات مذهبی و شریعت نباید مانع از پیروی او بشود. این چگونه در زندگی امروزه ما نقش پیدا می‌کند؟ چون همه ما با دین و مذهب آشنا هستیم، این باعث می‌شود که مسیحیت هم برای ما به شکل دین و مذهب جدیدی تبدیل شود. یعنی بر حسب عادت به کلیسا بیاییم، در جلسات شرکت کنیم، و خلاصه به زندگی مسیحی خود، یک قالب مذهبی بدهیم. در اینجا عیسی مسیح ما را بیدار می‌نماید. او از ما می‌خواهد که هدف اصلی را فراموش نکنیم. کار یک مسیحی واقعی، پخش کردن کلام خدا است، یعنی الویت دادن به ملکوت خدا در زندگی. بیل برایت، خادم خداوند که چند سال پیش به پیش مسیح رفت، اینطور می‌گوید: اگر دیدید که بیش از ۳ دقیقه در کنار شخصی ایستاده‌اید، بدانید که این یک قرار ملاقات مهم از طرف خداوند برای شما است تا با آن شخص راجع به عیسی مسیح و نقشه نجات خداوند صحبت کنید.
در مورد شخص دوم، او فکر می‌کرد که پیروی عیسی مسیح یعنی مردن و نابود شدن. به همین خاطر می‌خواست از اهل خانه یک به یک خدا حافظی نماید. او پی نبرده بود که بودن با عیسی مسیح یعنی آرامش و حیات.
۶. جهت پیروی و خدمت، انگیزه درونی دارد.
دوم قرنتیان ۵: ۱۴-۱۵ « ... هر آنچه می‌کنیم، نه برای نفع خودمان بلکه برای این است که عشق مسیح سراسر وجود و هستی مان را تسخیر کرده است... مسیح برای همه مرد تا تمام کسانی که زنده‌اند یعنی کسانی که از او زندگی جاوید را یافته‌اند، دیگر برای خود و ارضای خواسته‌ای خود زندگی نکنند، بلکه برای خشنودی همان کسی زندگی کنند که در راه ایشان مرد و دوباره زنده شد.»


عزیزان خدا ما را خوانده است تا او و دیگران را خدمت کنیم. برای یک مسیحی واقعی، علت و انگیزه خدمت دیگران چیزی است که از درون قلب او جاری می‌شود. چون اول خدا ما را محبت کرد و حالا ما با خدمت و محبت دیگران، این محبت خدا را به او بر می‌گردانیم. هدف ما این است که رضایت خداوند را بدست بیاوریم. اگر در خشنود ساختن خداوند کسی از ما تشکر نکرد ناراحت نمی‌شویم. بلکه همچنان به انجام کار درست ادامه می‌دهیم. باید به یاد بیاوریم که از مسیح هم تشکر نکردند. تازه او را به صلیب کشیدند. چگونه می‌توانیم انگیزه درونی خود را برای خدمت مداوماً جوشان نگاه داریم؟ راهش این است، به یا بیاوریم که مسیح برای گناهان ما مرد، و زنده شد. پس ما نیز این زندگی جدید را برای خدمت و محبت کردند دیگران صرف کنیم.
اینرا بدانیم که برای خدمت او پاداشی عظیم در انتظار ما است. ۱ قرنتیان ۱۵: ۵۸ «... پس در ایمان قوی و ثابت قدم بمانید و همواره مشغول خدمت به خداوند باشید، چون می‌دانید که خدمتتان به خداوند بی نتیجه نیست...»


ما با هم خصوصیات و صفات یک شاگرد یا یک مسیحی را بررسی کردیم. عیسی مسیح همانطور که از شنوندگان کلامش دعوت می‌کرد تا به شاگردی او در بیایند، امروز نیز از ما دعوت می‌کند تا زندگی خود را به او بسپاریم. عزیزان دعوت عیسی مسیح برای شما است. اگر می‌خواهید که زندگی تان هدفمند بشود بیایید برای خداوند زندگی کنید. عیسی مسیح به شما می‌گوید که : بیا و مرا پیروی کن! پاسخ تو به عیسی مسیح می‌تواند بر نحوه زندگی تو تاثیر بگذارد. انتخاب تو امروز می‌تواند هدف زیستن را برایت مشخص کند.
چه چیزی بهتر از اینکه برای خداوند زندگی کنیم و در زندگی زمینی خود به شباهت خداوند در بیاییم. برای این منظور تنها باید عیسی مسیح را به زندگی خود دعوت کنی و به او اجازه بدهی تا تو را تعلیم دهد. می‌توانی با من اینطور دعا کنی:


ای مسیح خداوند از اینکه منو صدا زدی و گفتی: مرا پیروی کن! ممنونم. می‌خواهم تمام دلبستگی‌های این دنیا را کنار گذاشته و ترا دنبال کنم. از اینکه سعی کردم با تلاش و قدرت خودم زندگی کنم، متاسفم. به گناهانم اعتراف می‌کنم و اعلام می‌کنم که نتوانستم آنطور که شایسته تو است ترا خشنود بسازم. اعلام می‌کنم که نه تنها شباهتی به تو ندارم بلکه پر از گناه و تقصیر هستم. ولی تو منو آنطور که هستم نگاه نمی‌کنی بلکه آنطور که باید باشم می‌بینی. ممنون هستم که برای گناهان من بر روی صلیب رفتی، در قبر گذاشته شدی و در روز سوم قیام کردی. امروز از تو ای عیسی مسیح دعوت می‌کنم وارد قلب و زندگی من بشوی و از من آن شخصیتی را بسازی که مد نظر تو است.
در نام شایسته عیسی مسیح دعا می‌کنم، آمین



:: بازدید از این مطلب : 307
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : سه شنبه 24 بهمن 1396 | نظرات ()
نوشته شده توسط : reza ranjbar

عیسی خدای کامل و انسان کامل است.و از مریم باکره تولد یافته,زندگی بدون گناه داشت و با مرگ نیابتی خود بر روی صلیب کفاره گناهان ما را پرداخت.

ایمان داریم: به بازگشت شخصی و قابل رویت مسیح بر روی زمین,که به همراه مقدسین خود پادشاهی پایان ناپذیر خود را آغاز خواهد نمود.

ایمان داریم: به بهشت,وبه این حقیقت که او روح القدس خود را بر ایمانداران اورشلیم نازل کرد.تا آنها را برای بشارت انجیل به اقصای جهان مجهز سازد.

ایما ن داریم: که انسانها ,ذاتا”ازخدا جدا گشته و شخصا مسئول گناهان خود هستند.ولیکن نجات,رستگاری,و بخشش گناهان بواسطه فیض خداوند ما عیسی مسیح به همه مردم ارائه شده.وقتی شخصی از گناهان خود توبه کرده و مسیح را به عنوان نجات دهنده و خداوند خود میپذیرد,آن شخص تولد تازه یافته و نجات او بواسطه روح القدس تضمین گشته و همه گناهانش بخشیده میشوند,و او فرزند خدا گشته و ابدیت خود را در حضور خدا سپری خواهد کرد.

ایمان داریم: به عطایای روح القدس که در کتابمقدس به آنها اشاره شده,و اگر در چهارچوب کلام خدا اجرا شوند,معتبر میباشند.و ما به عنوان ایماداران میبایست از خداوند تقاضای بهترین عطایا را داشته باشیم,تا آنها را با روح محبت به جهت تقویت تمامی بدن مسیح بکار بریم.ما ایمان داریم که محبت ,از تمامی عطایای روح القدس مهمتر بوده و بدون محبت عطایای روح بی ارزش هستند.

آنچه را که در رویا به تو نشان میدهم به طور آشکار و خوانا بر لوحی بنویس. تا هر کسی بتواند با یک نگاه آن را بخواند، این رویا اکنون اتفاق نمی افتد، اما در وقت معین اتفاق خواهد افتاد و زمان آن به زودی خواهد رسید.

حبقوق 3-2:2

تمرکز بر دیدی که خدا به ما داده کمکمان می کند تا در این مسابقۀ ایمان با اعتماد و اطمینان به اینکه کلام او تحقق خواهد یافت، بدویم.

هدف و دید ما این است که خبر خوش مسیح را نه تنها با منطقۀ محل زندگی خود بلکه با تمامی دنیا و بخصوص ایران و ممالک فارسی زبان، از طریق برنامه ها و بشارت در میان بگذاریم.



:: بازدید از این مطلب : 431
|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : سه شنبه 24 بهمن 1396 | نظرات ()
نوشته شده توسط : reza ranjbar

ایمانداران دو هدف اصلی را دنبال می‌کند

خروج فصل سیزدهم

 

خداوند برای هر یک از ما ایمانداران دو هدف اصلی را دنبال می‌کند یکی از این اهداف یک هدف کلی و عمومی است که شامل این می‌شه که ما در کنار خداوند قرار بگیریم و در نهایت به شباهت عیسای مسیح در بیاییم و برای اینکه به این هدف نائل بشیم خدا یک هدف دیگری را بطور جداگانه برای هر یک از ایمانداران در نظر می‌گیره و ما در راستای اون هدف خاص یاد می‌گیریم که چطور به شباهت عیسای مسیح در بیاییم و این پروسه برای هر ایمانداری متفاوت است. من نمی‌خوام امروز در مورد اون هدف خاص صحبت کنم این هدفیست که هر ایماندار باید شخصا دعا کنه و از خدا بخواد که هدفی رو که خدا برای او مشخص کرده به او مکشوف کنه و هر ایماندار روح‌القدس رو داره و او این هدف رو برای اون شخص معلوم خواهد کرد. اما مسئله اینه که در ارتباط با این هدف خاصی که خدا برای ما در نظر می‌گیره ما باید با خدا مشارکت داشته باشیم در واقع مثلا اینطور نیست که خدا به شما بگه هدف شما اینه که برید مرکز شهر و شما رو به حال خودتون رها کنه که به مرکز شهر برید و خودتون تصمیم بگیرید که چطور برید. در واقع قراره ما این هدف رو با مشارکت با خداوند به انجام برسونیم برای مثال ما با خداوند باید به مرکز شهر بریم نه تنهایی و خداوند در این مسیر به ما کمک می‌کنه که مثلا بهتره با ترن بریم پیاده بریم و یا با تاکسی بریم و در واقع ما یاد می‌گیریم که خدا به مسائل چطور نگاه می‌کنه و ما هم به همون شکل به مسائل نگاه می‌کنیم و کم کم به شکل عیسای مسیح تبدیل می‌شیم. و در واقع بوسیله این هدف خاص ما به اون هدف کلی خداوند می‌رسیم.
اما امروز ما می‌خواهیم با هم نگاه کنیم و ببینیم خداوند در این راهی که برای ما در نظر گرفته چطور به ما کمک می‌کنه و چطور ما رو هدایت می‌کنه چطور به ما قوت عطا می‌کنه و چطور دست ما رو در سختیهای این راه می‌گیره.


پس چیزهایی رو که خدا می‌خواد به شما در این راه تعلیم بده با اون چیزهایی که خودتون می‌دونین یا فکر می‌کنین کاملا متفاوته؛
روح القدس که بعد از ایمان شما به عیسای مسیح در قلب شما ساکن می‌شه، در این راه به من و شما قوت و توانایی می‌ده که بتونیم در این هدفی که خدا برای ما تعیین کرده به پیش بریم. کارهای روح القدس ماورای فکر من و شماست، ماورای توانایی جسمانی ماست و ماورای توانایی، معلومات و دانش و ثروت و هر چی که دارید هست؛ در واقع خدا در کتاب اشعیا باب ۵۵ آیات ۸-۹ می‌گه " ۸ زیرا خداوند می‌گوید كه‌ افكار من‌ افكار شما نیست‌ و طریق‌های‌ شما طریق‌های‌ من‌ نی‌. ۹ زیرا چنانكه‌ آسمان‌ از زمین‌ بلندتر است‌ همچنان‌ طریق‌های‌ من‌ از طریق‌های‌ شما و افكار من‌ از افكار شما بلندتر می‌باشد."
گفتم بد نیست با هم به یکی از اتفاقات بسیار بزرگی که در عهد قدیم برای قوم خدا رخ داده نگاه کنیم چون هم به ما کمک می‌کنه تا هدایتهای خدا رو بهتر بشناسیم هم باعث می‌شه که نسبت به رویدادهای عهد قدیم بیشتر آشنا بشیم؛ با هم نگاه می‌کنیم به کتاب خروج فصل ۱۳ آیه ۱۷ تا ۲۲:
ستون ابر و ستون آتش
۱۷ سرانجام‌ فرعون‌ به‌ قوم‌ اسرائیل‌ اجازه‌ داد تا از مصر بیرون‌ روند .با اینكه‌ نزدیكترین‌ راه‌ رسیدن‌ به‌ كنعان‌ عبور از سرزمین‌ فلسطینی‌ها بود، ۱۸ خدا قوم‌ اسرائیل‌ را از این‌ مسیر نبرد، بلكه‌ آنها را از طریق‌ صحرایی‌ كه‌ در حاشیه‌ دریای‌ سرخ‌ بود هدایت‌ نمود، زیرا می‌دانست‌ كه‌ قوم‌ با وجود مسلح‌ بودن‌ ممكن‌ است‌ وقتی‌ ببینند كه‌ مجبورند برای‌ رسیدن‌ به‌ كنعان‌ بجنگند، دلسرد شده‌، به‌ مصر باز گردند. ۱۹ موسی‌ در این‌ سفر استخوانهای‌ یوسف‌ را نیز همراه‌ خود برد، چون‌ یوسف‌ در زمان‌ حیات‌ خود بنی‌اسرائیل‌ را قسم‌ داده‌، گفته‌ بود: «وقتی‌ خـدا شمـا را برهاند، استخوانهای‌ مرا هم‌ با خـود از اینجـا ببرید.» ۲۰ پس‌ قوم‌ اسرائیل‌ سوكوت‌ را ترك‌ كرده‌، در ایتام‌ كه‌ در حاشیه‌ صحرا بود، خیمه‌ زدند. ۲۱ در این‌ سفر، خداوند ایشان‌ را در روز بوسیله‌ ستونی‌ از ابر و در شب‌ بوسیله‌ ستونی‌ از آتش‌ هدایت‌ می‌كرد. از این‌ جهت‌ هم‌ در روز می‌توانستند سفر كنند و هم‌ در شب‌. ۲۲ ستونهای‌ ابر و آتش‌ لحظه‌ای‌ از برابر آنها دور نمی‌شد.
باز خوبه که من این مطلب رو یاد آوری کنیم که وقتی ما از قوم اسرائیل صحبت می‌کنیم منظور ما قوم خداوند است و امروز ما هم به خون عیسای مسیح نه تنها قوم خداوند بلکه بسیار نزدیکتر و از فرزندان او محسوب می‌شیم.


اولین چیزی که در این آیات توجه ما رو به خودش جلب می‌کنه در آیه ۱۸ قرار داره. " خدا قوم‌ اسرائیل‌ را از این‌ مسیر نبرد"؛ از دید زمینی وقتی به این قضیه نگاه می‌کنیم می‌بینیم که راحتترین و نزدیکترین مسیر برای رسیدن به سرزمین موعود، عبور از سرزمین فلسطینیان بود.
ما اغلب فکر می‌کنیم که بهترین راهها رو می‌دونیم کوتاهترین راهها رو بلدیم و اغلب فکر می‌کنیم که می‌دونیم الان خدا چیکار می‌کنه، اما به نظر می‌رسه که خدا می‌خواد اغلب ما رو از یک مسیر دیگه ببره شاید مسیری که به نظر ما خیلی آسون به نظر نمی‌رسه؛ اون ما رو مستقیم و از جاده اصلی نمی‌بره و این نشان از محبت او به ما داره، چون ما رو دوست داره چون او پدر ماست و بهترینها رو برای ما می‌خواد؛ اگه از کوتاهترین راه نمی‌بره مطمئنا دلیلی داره و خداوند می‌دونه بهترین برای ما چیست، او می‌دونه چطور ما رو ببره که بیشتر زندگی ما در شادی و آرامی سپری بشه؛
اما می‌بینیم که قوم خدا درست مثل خیلی از ما که امروز تا می‌بینیم یک خورده اوضاع بر وفق مراد دل ما نیست لب به شکایت باز می‌کنن، اونها هم شکایت کردن، می‌دونین چرا؟ چون مثل خیلی از ما فکر می‌کردند خودشون بهتر از خدا بلدن چیکار کنن؛ ببینید چی می‌گن "«آیا در مصر قبرها نبود كه‌ ما را برداشته‌ای‌ تا در صحرا بمیریم‌؟ این‌ چیست‌ به‌ ما كردی‌ كه‌ ما را از مصر بیرون‌ آوردی‌؟ ۱۲ آیا این‌ آن‌ سخن‌ نیست‌ كه‌ به‌ تو در مصر گفتیم‌ كه‌ ما را بگذار تا مصریان‌ را خدمت‌ كنیم‌؟ زیرا كه‌ ما را خدمت‌ مصریان‌ بهتر است‌ از مردن‌ در صحرا!» ۱۳ موسی‌ به‌ قوم‌ گفت‌: «مترسید! بایستید و نجات‌ خداوند را ببینید، كه‌ امروز آن‌ را برای‌ شما خواهد كرد، زیرا مصریان‌ را كه‌ امروز دیدید تا به‌ ابد دیگر نخواهید دید. ۱۴ خداوند برای‌ شما جنگ‌ خواهد كرد و شما خاموش‌ باشید.» "
در اینجا اونها دارن می‌گن اگه ما تو همون دنیای قبلی خودمون مونده بودیم و در اسارت و بردگی بودیم بهتر بود
اینجا می‌بینیم که خدا می‌گه مترسید بایستید و نجات خداوند را ببینید که امروز برای شما به عمل خواهد آورد، و این دقیقا چیزیست که امروز به من و شما می‌گه؛ وقتی خدا در راهی قرارت می‌ده که به نظرت سخت و نادرست به نظر می‌یاد "مترسید بایستید و نجات خداوند را ببینید"


برای مثال همه ما تقریبا می‌دونیم از اینجا چطور باید به مرکز شهر بریم، اما اگر قرار باشه با خدا برید ممکنه اون شما رو از یک مسیر دیگه ببره؛ چرا؟ چون اون صرفا نمی‌خواد شما به مرکز شهر برسید بلکه می‌خواد زمانی که همراه او دارید به مرکز شهر می‌رید چیزهایی یاد بگیرید که شما رو بیشتر به شبیه عیسای مسیح کنه و یکی دیگه از اهداف خدا در این مسیر اینه که جانهای دیگری هم نجات پیدا کنن؛ پس وقتی من با خدا وارد مشارکت می‌شم دیگه صرفا فقط من و خدا نیستیم بلکه نجات دیگران هم از اهمیت برخوردار می‌شه؛
اما متاسفانه ما اغلب راه خودمون رو می‌ریم بجای اینکه راه خدا رو دنبال کنیم. و نتیجه اون اغلب با غم و غصه و ناراحتی همراه می‌شه؛ اما کسی که به او توکل می‌کنه و اجازه می‌ده که خدا هدایتش کنه و هر جایی بریم که او ما رو هدایت می‌کنه مطمئنا زندگی ما پر ثمر خواهد بود؛


اما مهمترین قسمتی که امروز برای ما در این آیات قرارداره مربوط به جلال خداوند است؛ ما به یکی از شگفت انگیزترین راههایی بر می‌خوریم که خدا خودش رو در کتاب خروج به قوم خودش نشون می‌دونه؛ او خودش رو بصورت ستونی از ابر و آتش بر قومش مکشوف می‌کنه؛ البته در واقع یک ستون وجود داره اما آتشی که در میان ابر وجود داره فقط در شب قابل رؤیت می‌شه و بدین ترتیب خداوند با نشون دادن حضور خود در میان قوم به آنها نشون می‌ده که به آنها وفاداره و همراه اونهاست؛
دلیلی که خدا قوم اسرائیل رو از راه نزدیک نمی‌بره اینه که او می‌دونست که فرعون و سپاهش به دنبال قوم او خواهند آمد و این چیزی بود که قوم اسرائیل نمی‌دونست و دوم می‌دونست اگر از سرزمین فلسطین عبور کنن قوم باید با فلسطینیان وارد جنگ بشه و این قوم قادر نبود در دو جبهه وارد جنگ بشه؛ و از همه مهمتر خدا می‌خواست هم چیزی رو به قوم خودش یاد بده و هم چیزی رو به مصریان به فرعون و سپاه او؛


پس وقتی نگاه می‌کنیم می‌بینیم که خداوند در هر راهی که برای ما انتخاب می‌کنه دو منظور رو دنبال می‌کنه هم ما رو تعلیم می‌ده بنا می‌کنه و تشویق می‌کنه هم باعث حرکتی در طرف مقابل یعنی در دنیا می‌شه.
خداوند به شکل ستون ابر مابین سپاه فرعون و قوم خودش می‌ایسته. در خروج ۱۴ می‌خونیم که " ستون‌ ابر نیز به‌ پشت‌ سر آنها منتقل‌ شد ۲۰ و در میان‌ قوم‌ اسرائیل‌ و مصریها حایل‌ گردید. وقتی‌ شب‌ فرا رسید، ابر به‌ ستون‌ آتش‌ تبدیل‌ شد، بطوری‌ كه‌ مصریها در تاریكی‌ بودند و بنی‌اسرائیل‌ در روشنایی‌. پس‌ مصریها تمام‌ شب‌ نمی‌توانستند به‌ اسرائیلیها نزدیك‌ شوند."
خیلی جالبه شما وقتی یک چراغ رو روشن می‌کنید یا یک آتیش رو روشن می‌کنید نور اون در تمامی جهات پخش می‌شه؛ اما اینجا می‌بینیم که می‌گه مصریها در تاریکی بودند؛ کسانی که به عیسای مسیح خداوند ایمان ندارند در تاریکی و در قلمرو ظلمت بسر می‌برند و هرگز نمی‌تونن درک درستی از نور و حیات داشته باشند عیسای مسیح می‌گه: یوحنا فصل ۸ آیه ۱۲ “من‌ نور عالم‌ هستم‌. کسی‌ که‌ مرا متابعت‌ کند، در ظلمت‌ سالک‌ نشود بلکه‌ نور حیات‌ را یابد.” و عاقبت اونهایی که به او ایمان نمی‌یارن درست مثل سپاه فرعون هلاکت و نابودی است.
در واقع ما راهی رو که با خداوند می‌ریم او برای ما وارد جنگ می‌شه و از ما حفاظت می‌کنه؛ دوم اینکه در خروج ۱۴ آیه ۱۸ خدا می‌گه " ۱۸ و مصریان‌ خواهند دانست‌ كه‌ من‌ یهوه‌ هستم‌، " وقتی دیگران جلال و حضور خداوند رو در زندگی ایمانداران ببینند اونوقت خواهند فهمید که خداوند کیست خواهند فهمید که عیسای مسیح کیست و از طرفی ما هم یاد بگیریم که با توکل به خدا از دریای مشکلات و از دشمن خلاصی خواهیم یافت. در واقع زندگی یک ایماندار باید جلال خداوند رو به تصویر بکشه
اما اگر قوم راه خودش رو می‌رفت و راهی رو می‌رفت که به نظر خودش درست بود حتما نابود می‌شد.


ما گاهی اوقات در سختیها و مشکلات قرار می‌گیریم این مشکلات ممکن خانوادگی باشه در ارتباط با بچه هامون باشه در ارتباط با کار باشه مسائل زناشویی و مادیات باشه در ارتباط با مسائل اقامتی ما باشه و در واقع در جایی قرار می‌گیریم که جلوی ما دریاست و پشت سر ما هم سپاهیان دشمن؛ خیلی وقتها نا امید می‌شیم و می‌گیم چرا خدا منو اینجا قرار داره، برگردم و راه خودم رو برم؛ اما یادمون باشه ممکنه در مرحله اول فکر کنیم راه ما درست تره اما مطمئن باشید که حتما بعد از اون نابودی به همراه خواهد داشت من در طی این چند سالی که ایماندار هستم این امر رو تجربه کردم.


در واقع یکی از اهداف خدا برای اینکه جلال و قوت و عظمت خودش رو به ما نشون بده اینه که ما وقتی جلال و عظمت این خداوند را در زندگی خود می‌بینیم اونوقت می‌گیم من این خدا را بخاطر اینکه می‌تونه کارهایی برای من از قبیل یک کار خوب یا شفای بیماری یا حل مشکلاات پیروی نمی‌کنم حتی من بخاطر اینکه به بهشت هم برم این خدا رو پیروی نمی‌کنم بلکه من این خدا رو پیروی می‌کنیم برای اینکه خدای عظیم و قادر است و او تنها کسی است که ارزش پیروی کردن رو داره؛ این به این خاطر است که ما جلال خداوند رو دیده‌ایم بر ما مکشوف شده و درک می‌کنیم که چقدر ما کوچک هستیم و واقعا شایسته چنین جلالی نبوده‌ایم. بنابراین هر روز ما برای جلال نام خدا زندگی می‌کنیم و راههای او رو دنبال می‌کنیم و وقتی راههای خدا رو دنبال می‌کنیم حفاظت او بر ما قرار می‌گیره.


وقتی ما به این ستون ابر و آتش نگاه می‌کنیم می‌بینیم که در بیابان همیشه جلوی قوم می‌رفت و از اونها حمایت می‌کرد. در روز اونها رو از خورشید محافظت می‌کرد و در شب به اونها روشنایی و اطمینان خاطر می‌داد و اونها مسیر رو نمی‌دونستند و این ستون ابر و آتش اونها رو حمایت می‌کرد. درست همانطور که عیسای مسیح پیشاپیش ما در حرکته و از ما در مقابل این دنیا حفاظت می‌کنه عیسای مسیح می‌گه من تا ابد در کنار شما خواهم ماند.
ما در اولین جایی که در کتاب مقدس به ستون ابر و اتش برخورد می‌کنیم زمانیست که قوم خدا سرزمین مصر رو ترک می‌کنند این ستون ابر و آتش با قوم خداوند بود از زمانیکه مصر رو ترک کردند و در بیابان بودند تا زمانیکه به سرزمین موعود رسیدند. در واقع ستون ابر و آتش زمانی آغاز می‌شه که قوم خدا از اسارت مصر آزاد می‌شن و تصمیم می‌گیرن که از مصر بیرون بیان. امروز ستون آتش خداوند با ما خواهد بود امروز روح خداوند با ما خواهد بود از زمانی که به عیسای مسیح ایمان می‌یاریم و تصمیم می‌گیریم از اسارت در سرزمین ظلمت خارج بشیم و تا در این دنیا هستیم و تا زمانیکه وارد ملکوت آسمان می‌شیم؛ خداوند در عبرانیان ۱۳ می‌گه: "تو را هرگز رها نکنم‌ و تو را ترک‌ نخواهم‌ نمود" این قول و وعده خداوند برای ماست.
خداوند در واقع می‌خواست اونها رو در هنگام خروج از اسارت در مصر هدایت کنه اما این زمانی امکان پذیر بود که اونها از ستون آتش پیروی می‌کردند و اونو دنبال می‌کردند در واقع خداوند اونهایی رو هدایت می‌کنه که مشتاق پیروی هستند.


ما زمانیکه اینجا راحت روی صندلی کلیسا نشستیم و یا زمانیکه هیچ مشکلی نداریم خیلی راحت می‌گیم می‌خواهیم خدا رو پیروی کنیم. اما وقتی عمیقتر به این قضیه نگاه کنیم ممکنه یک کم دچار تردید بشیم.
مثلا فکر کنید اگر خداوند شما رو هدایت کنه که به جایی برین که دوست ندارین؛ به یک خدمت تمام وقت شما رو بخونه که زیاد خوشتون نمی‌یاد؛ یا شما رو بخونه که به یک کشوری برای خدمت برین که زیاد امن نیست.


ما گاهی برای هدایت خدا و برای راههای خدا حد و مرز تعیین می‌کنیم گاهی اوقات برای خدا شرط می‌زاریم. اما اگر اینطور باشه ما واقعا از خداوند پیروی نمی‌کنیم.
حالا یک مقدار کار رو راحت تر می‌کنیم؛ اگر خدا از شما بخواد برید کسی رو محبت کنید که اصلا ازش خوشتون نمی‌یاد چطور، اگر خدا ازتون بخواد کسی رو ببخشید که اینقدر شما رو اذیت کرده که حتی فکر بخشیدن اون شخص رو هم نمی‌کنید اونوقت چطور؟ باز هم خدا رو پیروی می‌کنید.
در واقع خداوند هدایت می‌کنه اما همه حاضر نیستند که اونو پیروی کنن. پیروی از خداوند همیشه یک انتخابه؛ در واقع شما باید انتخاب کنید که خدا رو پیروی کنید.
ما خیلی وقتها از خدا می‌پرسیم خواست تو برای من چیه؟ اما جوابی نمی‌شنویم، چرا جوابی نمی‌شنویم؟ برای اینکه هنوز تصمیم نگرفتیم که خدا رو در هر زمینه‌ای پیروی کنیم در واقع پیروی ما از خداوند مشروط است و برای همین جوابی نمی‌شنویم.
همیشه ما حق انتخاب داریم

 


مرقس باب ۱۶
۱۶ هر که‌ ایمان‌ آورده‌، تعمید یابد نجات‌ یابد و اما هر که‌ ایمان‌ نیاورد بر او حکم‌ خواهد شد
این یک حق انتخاب برای هر یک از ماست
ما گاهی اوقات برای یک شرایط یا یک موضوع خاص دعا می‌کنیم اما می‌بینیم وضع نه تنها بهتر نشد بلکه بدتر هم شد چون راههای خداوند با راههای ما فرق داره ما اغلب اونی رو که انتظار داریم نمی‌بینیم و کار خدا برای ما درست مثل یک قالی می‌مونه که ما از پشت بهش نگاه می‌کنیم اما خداوند اونطرف قالی رو می‌بینه که چقدر زیبا و عالیه
آیا می‌خواهید خدا شما رو هدایت کنه و راههای خودش رو به شما نشون بده
موسی از خدا یک نشون خواست اما خدا در عوض چیز بهتری رو به او داد خدا به موسی گفت ۱۴ گفت‌: «روی‌ من‌ خواهد آمد و تو را آرامی‌ خواهم‌ بخشید.» امروز حضور خداوند با ماست امروز هر ایماندار معبد زنده خداوند است و حضور او هر ایمانداری رو هدایت خواهد کرد.


موسی از خدا خواست که اونها رو در این راه هدایت کنه؛ اما خدا چیز بسیار بهتری به او داد او گفت خود من با شما می‌آیم
امروز عیسای مسیح با ماست امروز عیسای مسیح پیشاپیش ماست امروز خدا با ماست.
راههای خداوند برای یک مسیحی زمانی پدیدار می‌شه که با خدا مشارکت و ارتباط داشته باشه چون خدا می‌خواد ما رو در یک رابطه محبت آمیز و مشارکت گونه در یک رابطه دوستی هدایت کنه، اگر ما برای انجام کاری از خدا فقط یک نشانه بخواهیم این یک چیز موقتی خواهد بود اما خداوند می‌خواد با ما یک رابطه پایدار داشته باشه او می‌خواد ما رو در هر قدم از این سفر همراه و هدایت کننده ما باشه؛


۱۱ و خداوند با موسی‌ روبرو سخن‌ می‌گفت‌، مثل‌ شخصی‌ كه‌ با دوست‌ خود سخن‌ گوید.
عیسای مسیح ما رو دوست خود خوانده او در یوحنا فصل ۱۵ آیه ۱۵ می‌گه ؛ "دیگر شما را بنده‌ نمی‌خوانم‌ زیرا که‌ بنده‌ آنچه‌ آقایش‌ می‌کند نمی‌داند؛ لکن‌ شما را دوست‌ خوانده‌ام‌ زیرا که‌ هرچه‌ از پدر شنیده‌ام‌ به‌ شما بیان‌ کردم‌."
موسی هرگز و هیچوقت نمی‌دونست با خدا داره به کجا می‌ره خداوند همیشه برای موسی یک تابلو علائم راه قرار نمی‌داد که بدونه از کجا باید بره، اما اصلا مهم نبود چرا مهم نبود چون موسی می‌دونست با چه کسی داره می‌ره و این چیزی بود که مهم بود؛ ممکنه بعضی از ما بگیم من که موسی نیستم درسته ممکنه ما موسی نباشیم اما خدا هنوز همون خداست و خدا امروز با ماست،
روزی دو تا کنجشگ روی یک تیرکی در یک شهر نشسته بودند. مردم بسیار با عجله و با سرعت از یک طرف به یک طرف دیگه می‌رفتند؛ یکی از اون گنجشگها از اون یکی پرسید چرا اینها اینقدر با عجله این طرف و اون طرف می‌رن؛ اون یکی گنجشگ گفت مطمئنا نمی‌دونن که اونها هم مثل ما یک پدر آسمانی دارند که مواظب اونهاست و نیازهای اونها رو برآورده می‌کنه

 



:: بازدید از این مطلب : 262
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : پنج شنبه 5 بهمن 1396 | نظرات ()